پیشرفت‌های سیاسی و مذهبی اوایل قرون وسطی

پیشرفت‌های سیاسی و مذهبی اوایل قرون وسطی

امپراتور دیوکلِتیان[1] اجازه می‌دهد امپراتوری روم به دو بخش شرقی و غربی تقسیم شود.284-305  
امپراتور کنستانتین[2] فرمان میلان را صادر کرد و بدین ترتیب مسیحیت را در سراسر امپراتوری روم به رسمیت شناخت.313
شورای نیقیه (اولین شورای جهانی مسیحیت) – علیه آریَنیزِم که معتقد بود عیسی از همۀ مخلوقات خدا برتر است، تصریح ساخت که مسیح همذات با خدای پدر است.325
تاسیس قسطنطنیه، به عنوان مقر امپراتوری شرقی که در نهایت به مقر امپراتوری بیزانس تبدیل گردید.330
ویزیگوت‌ها[3] (قبایل ژرمن) در نبرد آدریانوپِل[4] توانستند رومی‌ها را شکست دهند؛ از این پس رومی‌ها استقرار بَربَرها را در امپراتوری روم پذیرفتند.378
شورای قسطنطنیه (دومین شورای جهانی) – بر علیه آپولیناریانیزِم[5] که بر این باور بود که روح‌القدس یک نیروی روحانی نشأت‌گرفته از خداست، تصریح می‌کند روح‌القدس همذات با پدر و پسر و برابر با آنها است.381
تقسیم نهایی بخش‌های غربی و شرقی امپراتوری روم.395
ویزیگوت‌ها تحت فرماندهی آلاریک[6] به روم حمله کردند و این، آغازی بر پایان امپراتوری روم غربی بود.410
آگوستین قدیس کتاب «شهر خدا»[7] را می‌نویسد، اثری بنیادین که از بسیاری جهات مسیحیت را آن‌طور که بوده و در هزارۀ بعدی خواهد بود، کاملا جمع‌بندی می‌کند. این اثر مهم، بازتابی تاریخی، الهیاتی، اخلاقی و سیاسی دارد.413-426
وَندال‌ها[8] به افریقای شمالی حمله می‌کنند و قدرت روم را به این منطقه انتقال می‌دهند.429
شورای افسس (سومین شورای جهانی) – علیه نِستوریان[9] که معتقد بود مسیح دو شخص مجزاست، یکی الهی و دیگری انسانی، تصریح می‌سازد که مسیح یک شخص با دو ذات است؛ کاملا انسان و کاملا خدا. همچنین تایید کرد مریم «حامل خداست» (به یونانی thetokos).431
شورای کَلسِدان (چهارمین شورای جهانی) – علیه تک‌ذات‌پنداری[10] مسیح، این باور که ذات الهیِ مسیح ذات انسانی او را در بر می‌گیرد، تصریح می‌کند دو ذاتِ مسیح (الهی و انسانی) کاملا با هم متحد و جدانشدنی هستند.451
اروپا مورد هجوم هون‌ها[11] به رهبری آتیلا[12] قرار گرفت؛ حمله‌ای معروف به «انتقام خدا».[13] حملۀ هون‌ها بسیاری از قبایل ژرمن را وادار به مهاجرت به غرب و جنوب کرد، بنابراین باعث تجزیۀ بیشتر امپراتوری گردید.451-453
اُدوآسِر[14] (یکی از اقوام بَربَر) به عنوان پادشاه روم به قدرت می‌رسد؛ امپراتوری شرق او را به رسمیت می‌شناسد و اجازه می‌دهد به عنوان نائب‌السلطنه خدمت کند.476
تئودوریک[15]، پادشاهی اُستروگوت[16] را در ایتالیا تاسیس می‌کند.488
کلوویس[17]، پادشاه فرانکیش[18] به مسیحیت ارتدوکس گروید؛ در حالی که بَربَرها عمدتا پیرو آموزۀ آریَنیزِم بودند.500
بِنِدیکت قدیس[19] صومعه‌ای در مونت کازینو بنا می‌کند و این آغاز ظهور دیرنشینی غرب به شمار می‌رود.529
ژوستینیان[20] قوانین روم را وضع می‌کند. قانون او بعدها اساس بسیاری از قوانین اروپا را تشکیل می‌دهد. در آن زمان مشخص بود بخش مهمی از قوانین روم از مسیحیت اقتباس شده بودند.533
ژوستینیان به بخش‌هایی از شمال افریقا و ایتالیا حمله کرده و آنها را فتح می‌کند، اما در نهایت آنها را از دست می‌دهد. این کارزار پرهزینه، امپراتوری بیزانس را برای چندین نسل تضعیف می‌سازد.533-555
شورای دوم قسطنطنیه (پنجمین شورای جهانی) – این شورا بار دیگر بر شناخت دو ذات مسیح تاکید می‌کند، به این امید که مجددا خود را با کلیساهای تک‌ذات‌پنداری[21] ترمیم کند، اما موفق نمی‌شود.553
آوار­ها[22] از رود دانوب عبور می‌کنند و اسلاوها و بلغارها را تحت سلطۀ خود درمی‌آورند و پادشاهی آوار را در شمال امپراتوری بیزانس بنا می‌گذارند.561
لومباردها[23] در شمال ایتالیا مستقر می‌شوند.565-568
ریکارِد،[24] پادشاه ویزیگوت اهل تولدو به مسیحیت ارتدوکس گرویده و این امر منجر به حضور موقت مسیحیت در اسپانیا می‌شود.589
پادشاهی کنتیش اِتِبارت،[25] تحت رهبری آگوستین اهل کانتِربِری به مسیحیت روی می‌آورد و این آغازی برای تغییر کیش جزایر آیندۀ بریتانیا به مسیحیت می‌شود.597
پاپ گریگوری اول با لومباردهای متجاوز در مورد پیمان صلح مذاکره می‌کند و در نتیجه برای یک نسل در ایتالیا نظم سیاسی باثباتی ایجاد می‌شود.599-601
فرار محمد از مکه (هجرت) – آغاز اسلام.622
امپراتوری بیزانس علی‌رغم ضعف نظامی خود، در برابر حملۀ مشترک ایرانیان و آوارها مقاومت کرده و پیروز می‌شود.626
درگذشت محمد.632
نیروهای اسلام کشورهای سوریه، ایران، فلسطین و مصر را فتح می‌کنند. کلیساهای تک‌ذات‌پندار که به دلیل اختلافات مذهبی، منطقه‌ای و قومی از مسیحیت جدا شده بودند، در نهایت اسلام را می‌پذیرند.636-637
امویان علی را شکست می‌دهند و به جنگ داخلی مسلمانان خاتمه می‌دهند.661
شورای سوم قسطنطنیه (ششمین شورای جهانی) – علیه مونوتِلیتیزِم،[26] این باور که مسیح فقط یک اراده دارد، تصریح می‌کند مسیح دارای دو اراده است، الهی و انسانی که همواره با هم کار می‌کنند؛ بنابراین بار دیگر بر الوهیت و انسانیت کامل او تاکید می‌کند.680
امویان، کارتِژ را تصرف می‌کنند.698
امویان، پادشاهی ویزیگوت‌ها در اسپانیا را تسخیر می‌کنند. 711
محاصرۀ قسطنطنیه توسط مسلمانان با شکست روبه‌رو می‌گردد.717-718
نیروهای مسلمان در ساردینیا مستقر می‌شوند و برای چند قرن در آنجا ساکن می‌گردند.720
امپراتور سنت‌شکن بیزانس که عامل افزایش اختلافات بین کلیسای غرب و شرق است، توسط پاپ گریگوری دوم تکفیر می‌شود.730
چارلز مارتِل،[27] اعراب را در پواتیه[28] شکست می‌دهد و بدین ترتیب به پیشروی مسلمانان در اسپانیا پایان می‌دهد.732
مرگ بید اهل نورت‌امبِریا،[29] مرکز مهم آموزش مسیحیان در انگلستان.735
سلسلۀ امویان توسط سلسلۀ عباسیان سقوط می‌کند.750
پاپ استیفان دوم و پِپین سوم[30] (فرانکس) علیه لومباردها متحد می‌شوند و اتحاد سیاسی تازه‌ای با سلسلۀ بعدی کارولینگیان[31] آغاز می‌شود.754
شورای دوم نیقیه (هفتمین شورای جهانی) – علیه سنت‌شکن‌ها، کسانی که معتقدند هر تصویری از مسیح یا قدیسان بت‌پرستی است، استفاده از نمادها را به عنوان پارسامنشی مسیحیان راستین تایید کرد و در عین حال بین پرستش واقعی و بزرگداشت تمایزی قائل شد.787

پیشرفت‌های سیاسی و مذهبی اوایل قرون وسطی

رویدادهای مهم

  • تقسیم امپراتوری، از یک سو منجر به فروپاشی سریع‌تر پایه‌های قدرت و همچنین انسجام نیمۀ غربی گردید، اما از سوی دیگر سبب شد نیمۀ شرقی برای یک هزارۀ دیگر همچنان پابرجا بماند. نیمۀ غربی با جمعیت پراکنده‌تر، مراکز شهری کمتر و مرزهای نفوذپذیرتر در برابر حملات آسیب‌پذیرتر بود. در مقابل، نیمۀ شرقی چنین مشکلاتی نداشت؛ پس توانست نیروهای خود را در منطقه‌ای قابل دفاع‌تر متمرکز کند و از مرکز این امپراتوری جدید، تمامی مناطق خود را تا شعاعی که قابل نظارت بود ساماندهی کند.
  • مسیحیت به عنوان مذهب رسمی امپراتوری روم پذیرفته شد و در نتیجه منجر به مجموعه‌ای از تغییرات مهم فرهنگی در امپراتوری و کلیسا گردید؛ از جمله نهادینه شدن ایمان مسیحی و تاثیر باورهای گسترده‌تر مسیحی و ساختارهای جدید اجتماعی بر تمدن آیندۀ اروپا.
  • شوراهای جهانی به شفاف‌سازی آموزه‌هایی مانند تثلیث، دو ذات بودن مسیح و جایگاه شمایل در پرستش پرداختند و همچنین نخستین شکاف‌ها و اختلافات درونِ مسیحیت را بیان می‌کنند.
  • حملات بَربَرها و تاسیس پادشاهی‌ها، موجب تغییرات ساختارهای سیاسی شدند که منجر به سقوط نیمۀ غربی امپراتوری و همچنین ظهور پایگاه‌های جدید قدرت و فضاهای جدید فرهنگی می‌شوند.
  • ظهور و گسترش دیرنشینی سبب گردید: (1) برخی عوامل آموزش کلاسیک ادامه یابند. (2) ساختارهای اولیۀ اقتصادی مشارکتی گسترش یابند. (3) دوگانگی دنیوی-روحانی در درک فرهنگ و مسلک مسیحی تداوم یابد.
  • ظهور و گسترش اسلام منبعی دائمی از فشارهای فرهنگی، مذهبی، سیاسی بر اروپای قرون وسطی بود. در بخش‌هایی از سوریه و آفریقای شمالی اسلام جایگزین مسیحیت شد و برای چندین دوره از تاریخ اروپا تهدید بزرگی برای تمدن محسوب می‌شد و در نهایت امکان بازیابی دیدگاه‌های مهم یونانی-رومی را در تفکر اروپایی فراهم ساخت.

رنسانس کارولنژی، اولین مرکز بزرگ احیای سیاسی، آموزشی و مذهبی پس از سقوط امپراتوری روم غربی بود. تشکیل این مرکز سبب گسترش سیاسی و ملی اروپا در آینده شد و همچنین موجب شکوفایی فرهنگی کوتاه‌مدت آموزش، نویسندگی و هنر گردید.

پیشرفت‌های سیاسی و مذهبی اوایل قرون وسطی

[1] Diocletian

[2] Constantine

[3] Visigoths

[4] Adrianople

[5] Apollinarianism

[6] Alaric

[7] The City of God

[8] Vandals

[9] Nestorius

[10] Monophysitism

[11] Huns

[12] Attila

[13] the scourge of God

[14] Odoacer

[15] Theodoric

[16] Ostrogoths

[17] Clovis

[18] Frankish

[19] Saint Benedict

[20] Justinian

[21] Monophysite

[22] Avars

[23] Lombards

[24] Reccared

[25] Ethebart’s Kentish

[26] Monothelisitism

[27] Charles Martel

[28] Poitiers

[29] Bede of Northumbria

[30] Pepin III

[31] Carolingian

سایر مقالات

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا