بحران مردانگی

این مقاله را گوش کنید

اِما تامپسون[۱]، بازیگر ۵۸ ساله، اخیرا در مورد هاروی واینستاین[۲]، تهیه‌کنندۀ فیلم شکارچی زن، گفته است که او تنها نمونۀ مشتی از خروار بیماران مبتلا به بیماری همه‌گیر هالیوودی است. او می‌گوید که سوءاستفادۀ مردان از قدرت خود برای تحمیل آزارهای جنسی بر زنان ضعیف­‌تر، “بحران مردانگی” فرهنگی ما است.

چند لاشخور دیگر اطراف هتل‌های هالیوود پرسه می‌زنند؟

تامپسون گفت: «تعدادشان خیلی زیاد است. ممکن است در حد آن شخص بد نباشند، اما آیا همۀ آنها باید به‌­ اندازۀ او بد باشند تا به حساب آیند؟ آیا فقط زمانی که این اجهاف را در حق تعداد زیادی از زنان مرتکب شده باشند، به حساب می‌آیند؟ یا حتی اگر تنها یک‌بار هم این کار را با یک زن انجام دهند، این مسئله به اندازۀ کافی مهم خواهد بود»؟

 “از زمان‌های بسیار قدیم این مسئله بخشی از دنیای ما – دنیای یک زن – بوده است”.

سیل اخبار اخیر برای ما پرسش‌هایی ایجاد کرده است. آیا رسوایی واینستاین به‌زودی برای هالیوود به یک رسوایی در حد و اندازۀ کلیسای کاتولیک تبدیل خواهد شد؟ تا چه اندازه طنین‌انداز می‌شود؟ دست چند نفر از قدرتمندان تراز اول هالیوود رو می‌شود و چند نفر از آنها دخیل خواهند بود؟ واینستاین که مدت‌هاست به‌خاطر آزارهای جنسی‌اش مورد سرزنش قرار گرفته است، چطور برای مدتی طولانی بین سیاست­‌مداران لیبرال صاحب نام شد؟

سال گذشته به‌روشنی نشان داد که مردان خطاکاری که دارای نفوذ و اقتدار هستند، اغلب از زنان فاقد چنین نفوذ و قدرتی سوءاستفاده می‌کنند. این مشکل قدرتمندترین نخبگان راست‌گرا و در حال حاضر همچنین معضل قدرتمندان چپ‌گرا است. این بحران مردانگی برای همه است و همان‌طور که تامپسون گفت، از قدیم وجود داشته.

داوود و بتشِبَع

داستان تهیه­‌کنندۀ قدرتمند سینما که از یک بازیگر زن جاه­‌طلب دعوت می‌کند به اتاق هتلش بیاید، سپس پا به حمام می‌گذارد، با روپوش بیرون می‌آید و درخواست ماساژ می‌کند (یا بدتر)، باید ما را ناراحت کند. اما خط سیر داستان چیز تازه‌ای نیست.

در بدترین حالت چنین رسوایی، دربارۀ داوود پادشاه و سوءاستفادۀ او از اقتدارش و در نتیجۀ آن سوءاستفادۀ او از یک زن را می‌خوانیم (دوم سموئیل ۱:۱۱ تا ۲۳:۱۲).

داوود که بر بام کاخ پادشاهی خود ایستاده بود و به شهر تحت سلطۀ خود نگاه می­‌کرد، زنی را دید که مشغول شست‌وشوی خود بود. چیزی که او در برهنگی بتشِبَع مشاهده کرد، این نبود که زنی در پایان یک روز طولانی با استحمامی آرامش‌بخش می‌آساید و آرامش روزانۀ خود را باز می‌ستاند. بتشِبَع، مانند هر زن فداکار یهودی دیگر، احتمالا ماهی یک‌بار به‌دلیل ضرورت مذهبی استحمام می‌کرد، یک عمل ایمانی که متناسب با چرخۀ بیولوژیکی بسیار خاص زنانه بود (ر.ک. دوم سموئیل ۴:۱۱).

اساسا آنچه داوود مشاهده کرد، عمل بتشِبَع برای اطاعت کامل از فرمان خدا بود، که بخش مهمی از ایمان و پاکی او به شمار می‌آمد، چرا که بخشی از آمادگی لازم برای ارتباط جنسی مجدد او و شوهرش بود (شوهری که در حال حاضر برای جنگ دور از خانه است). داوود این لحظۀ بسیار خصوصی از تماس بتشِبَع با بدن خود را به لحظه‌ای برای یک کنجکاوی شهوت‌انگیز و خیالی تبدیل می‌کند که منجر به ارضای نفس داوود می‌شود.

این داستان، موضوعی است که همۀ ما را باید بسیار ناراحت و معذب کند.

ما می‌دانیم این داستان شرم‌آور تا کجا پیش می‌رود (از منظره‌ای هوس‌انگیز، تا سوءاستفاده از قدرت پادشاهی خود برای فرا خواندن بتشِبَع به قصر، سپس تختخواب و همۀ عواقب دیگر: بارداری، قتل شوهرش، مرگ کودک حاصل از رابطه با داوود و آشفتگی خانوادگی که تمام اهل خانۀ داوود را درگیر کرد). یک گناه با گناه بعدی که خود با گناه دیگری همراه شده است، همه منجر به پیشامد مجموعه‌ای از پیامدها می‌شود.

گناه

آنچه این تراژدی را ملموس‌تر می‌کند، شرح مفصلی از کتاب‌ مقدس است که دربارۀ شکست و توبۀ داوود پس از افشای شرارتش، به ما داده شده است. ناتان نبی با استفاده از یک ضرب‌المثل دربارۀ عمل مردی ثروتمند نسبت به شخصی فقیر، چشم‌های داوود را باز می‌کند تا خود را همچون دزدی خودخواه در پی تصاحب لذتی نامشروع ببیند (دوم سموئیل ۱:۱۲-۱۵). این لحظه‌ کاملا با حرص و تهاجم آمیخته است، نمونۀ اولیۀ گناه یک مرد که در نقش سرسختانه‌ای که واینستاین‌های هالیوود و میزبانان محافظه‌کار برنامه‌های تلویزیونی شهر نیویورک بازی می‌کنند، تکرار می‌شود.

علاوه بر همۀ اینها، ما مزموری کامل از داوود داریم که در آن به گناهی که در حضور خدا مرتکب شده، اعتراف می‌کند. در آنجا داوود اعتراف می‌کند که گناه او “همیشه در نظر او است”. او نسبت به یک زن، شوهر او، ارتش و نسبت به پادشاهی‌اش نیز گناه کرده است و با این وجود، از نظر داوود همۀ اینها ارتکاب گناه نسبت به خدا، محسوب می‌شد. داوود در دعا اعتراف می‌کند: «به تو، آری، تنها به تو گناه ورزیده‌ام، و آنچه را که در نظرت بد است به عمل آورده‌ام» (مزمور ۳:۵۱-۴).

نگاه هوس‌انگیز داوود به بتشِبَع گناهی در حق خدا بود، زیرا با وجود دلایل دیگر، او هنگام اطاعت بتشِبَع از خدا، از او سوءاستفاده کرد. بتشِبَع در پی خدا می‌رفت. او در لحظه‌ای زندگی می‌کرد که اطاعت او را به مراقبت از خود فرا می‌خواند و در این لحظه بود که داوود فرصت خود را برای استفاده از ارضای نفس خود مناسب دید.

داوود از شدت شهوت خود نسبت به دیدن زنی که خدا را محترم می‌شمرد، کور شد. شکست او در مردانگی (در واقع، شکست او به‌ عنوان قانون‌گذار) در واقع ناتوانی و ضعف او، در قبال محافظت از اطاعت بتشِبَع از خدا بود و این امر در مرکز بحران مردانگی امروز ما جای دارد؛ مردانی که خودمحوری آنها، نمی‌تواند زیبایی عمل مقدس اطاعت یک زن، از دعوت خدا را در طول زندگی‌اش درک کند. خواه بازیگری باشد که خدا او را دعوت کرده و به او استعداد بازیگری عطا کرده باشد و خواه زنی که خدا به او توانایی خواندن و اجرا روی صحنه را هدیه بخشیده باشد، یا زنی باشد که زیر نظر یک رئیس مرد قدرتمند کار می‌کند. هر زنی باید به‌خاطر اطاعت از نقشۀ خدا برای زندگی‌اش مورد حمایت قرار بگیرد.

مردانگی حقیقی

کشیش‌های کاتولیک روم، مجریان تلویزیونی قدرتمند، کارگردان‌های هالیوودی، مربیان مرد در ژیمناستیک زنان یا در هر موقعیت دیگری که به نوعی مردان در قدرت هستند، آنجا بحران مردانگی وجود دارد؛ بحران این که بدانیم مردانگی واقعی، فداکاری به‌خاطر منفعت و شکوفایی زنان است.

از ما دعوت شده تا به پسران خود بیاموزیم، دخترانی که در مدارس کنار آنها هستند، در پیشگاه خدا زندگی می‌کنند و به احتمال زیاد همسر مردان دیگر نیز خواهند بود. ما باید مدام به مردان متأهل بگوییم که همسر شما از آنِ شما نیست، بلکه متعلق به خداست و همان‌طور که اطاعت وفادارانهٔ خود را به خدای خود ارائه می‌دهند، باید توسط مردان مورد محافظت قرار بگیرند.

بحران مردانگی یک داستان قدیمی است؛ یک تراژدی قدیمی از زمان‌های بسیار دور که باعث آزار بسیاری شده است و اگر ما متعلق به پادشاه دیگری که بزرگ‌تر از داوود است نبودیم، همۀ ما مردان، ناامیدانه گرفتار این گناه می‌شدیم. پادشاهی که با زنی آسیب­‌پذیر در کنار چاهی دور افتاده ملاقات می‌کند، نه برای این که از او سوءاستفاده کند، بلکه تا به او شادی ابدی ببخشد.

در اوست، که هنوز می‌توان به احیای مردانگی با شکوهی که خدا در نظر داشت، امیدوار بود؛ مردانی که تمایل به گرفتن ندارند، بلکه می­‌بخشند. مردانی که بر ارضای نفس تمرکز نکرده‌اند، بلکه آماده‌اند تا برای زنان فداکاری کنند.


[۱] Emma Thompson

[۲] Harvey Weinstein

نویسنده: تونی راینکی

سایر مقالات

مقالات بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا