تاریخ اصلاحات: مارتین لوتر (۱۴۸۳-۱۵۴۶)
این مقاله را گوش کنید
قرون وسطی یا دوران میانی
دورۀ تاریخی از ۵۰۰ تا ۱۵۰۰ میلادی در اروپا، به قرون وسطی معروف است. این دوران با سقوط امپراتوری روم غربی در قرن پنجم میلادی، آغاز میشود و تا سقوط قسطنطنیه و پایان امپراتوری روم شرقی (بیزانس) در ۱۴۵۳، با شروع دورۀ رنسانس به پایان میرسد. در تقسیمبندی فرهنگی تاریخ غرب یک دورۀ میانی وجود دارد: عصر باستان، قرون وسطی و دوران مدرن. دوران قرون وسطی خود به سه عصر قرون وسطای آغازین، میانی و متأخر تقسیمبندی میشود. از سدۀ ۵ تا ۱۰ قرون وسطای آغازین است، سدۀ ۱۱ تا ۱۳ (۱۰۰۱ تا ۱۳۰۰) قرون وسطای میانی و سدۀ ۱۴ و ۱۵ (۱۳۰۱ تا ۱۵۰۰) قرون وسطای متأخر است. این تقسیمبندی برای بهتر بررسی کردن شخصیتها و موقعیتهای تاریخی بوده است. قرون وسطی، دورهای است که برای تقسیمبندی تاریخ و تاریخ فلسفه استفاده میشود.
در دوران قرون وسطی در جامعۀ فئودالی (ارباب رعیتی)، اروپا صحنه نبرد فکریِ اندیشههای فلسفی است که در واقع اشکالی از ماتریالیزِم و ایدهآلیزِم هستند.
قرون وسطی عصری است که طی آن هویت غرب به معنی آنچه که امروز میشناسیم، شکل گرفت.
وقایع مهم در قرون وسطی:
– سقوط غرب امپراتوری روم در سال ۴۷۶ میلادی
– تصرف ایران توسط اسلام در سال ۶۵۱
بعد از ۲۰ سال جنگ، امپراتوری ساسانیان فرو میریزد و خلفای اسلامی کنترل قلمرو را به دست میگیرند و پس از تصرف ایران، اسلام توسط فارسیزبانان شکوفا میشود.
– تغییر مذهب رسمی چین به بودایی در سال ۶۹۱
– جدایی عظیم کلیسای کاتولیک روم و ارتدوکس شرق Great Schism در سال ۱۰۵۴
– جنگهای بین سالهای ۱۰۹۶ تا ۱۲۹۱
اولین جنگ صلیبی در ۱۰۹۶ تا ۱۰۹۹ که برای پس گرفتن سرزمین مقدس – اورشلیم – توسط پاپ اوربان دوم در برابر ترکهای سلجوقی انجام شد. در سدۀ هفتم عربها اورشلیم را از روم گرفتند و سپس ترکهای سلجوقی از اعراب و چندین جنگ صلیبی برای تصاحب سرزمین مقدس انجام شد. در این جنگها کلیسای کاتولیک با مسلمانان و مسیحیان ارتدوکس میجنگیدند و گاهی هم کاتولیکها و ارتدوکسها بر علیه مسلمانان متحد میشدند.
در ابتدای این جنگها مسیحیان موفقیتهایی کسب کردند، ولی در نهایت از سرزمین مقدس – اورشلیم – رانده شدند. در کل ۹ جنگ صلیبی بین مسیحیان و مسلمانان که عمدتا به منظور تسخیر مکانهای مذهبی بود، اتفاق افتاد.
این جنگهای صلیبی تاثیرات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی مهمی بر اروپا گذاشت.
توماس آکواینِس، فیلسوف ایتالیایی و کشیش کاتولیک، که بعد از آگوستین تاثیرگذارترین شخصیت مسیحی و در کلیسای کاتولیک معروف به دکتر کلیسا است، در سالهای ۱۲۲۵–۱۲۷۴ میزیست.
سراسر قرون وسطی پر از فقر و جهالت و بدبختی بود و به دورۀ تاریکی هم معروف است. نیمی از کودکان پیش از ۳ سالگی میمردند؛ وبا، طاعون، سیل و زلزله فراوان بود؛ مردم به خرافات و جادو برای یافتن راه حل پناه برده بودند؛ کلیسا گاهبهگاه مخالفانش را به جرم جادوگری و کفر، آتش میزد. به قدری مردم را از عذاب الهی ترسانده بودند که مردم افسرده و هراسان شده بودند و کلیسای کاتولیک از آن سوءاستفاده میکرد. پاپ نمایندۀ خدا بر روی زمین و کلام او، کلام مقتدر بود و بخشش فقط از طریق کلیسا امکانپذیر بود.
رنسانس
رنسانس یعنی تولد نو، احیاء، عصر نوزایی از اواخر قرون وسطی (یا سدۀ میانی) و اول قرن ۱۴ تا قرن ۱۶ میلادی ادامه دارد. دورۀ نظریهپردازیهای فلسفی که راه را برای مدرنیته باز میکند. یک نوع شیوۀ جدید زندگی، اندیشه و تفکر که بعد از گذر از جنگها، بلایا و اپیدمیها، از ایتالیا به همۀ دنیا منتقل میشود. یک انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و حتی پیشرفت هنری در اروپا شکل میگیرد. رنسانس یک تحول تاریخی ۳۰۰ ساله است که به عصر روشنگری یا همان Enlightenment ختم میشود و تا قرن ۱۸ تاثیر آن را میبینیم.
مذهب دورۀ رنسانس، مسیحیت کاتولیک است که فراز و نشیبهای بسیاری دارد؛ برای مثال، در جایی ۳ نفر خود را در آنِ واحد پاپ معرفی میکنند. در این دوره انسانگرایی یا همان اومانیزِم تاثیر بیشتری دارد و انسان را مرکز هستی میداند که جنبۀ انسانی، در هنر آن زمان هم دیده میشود. مجسمههای مرد و زن لخت، نقاشی انگشت خدا و چنین اثراتی مصداق بارز آن است.
در دورۀ رنسانس، انسان تا حدی به عقل و خرد روی میآورد و به جای اطاعت کورکورانه، به عقل تکیه میکند و اومانیزِم (انسانگرایی) و رئالیزِم (واقعگرایی) شکل میگیرد.
در دورۀ رنسانس، پایۀ جهان امروزی ریخته شد و پایههای اقتصادی، سیاسی، هنری و علمی تمدنهای کنونیِ غرب بنا نهاده شد. از آثار این دوره، اشعار و کارهای دانشمندان زیادی دیده میشود و از این دوره در هنر نیز، مجسمهها و نقاشیهای ماندگاری به جا مانده است.
وقایع مهم در دورۀ رنسانس:
- قحطی عظیم که به بخش اعظمی از اروپا صدمه رساند؛ در سالهای ۱۳۱۵ تا ۱۳۱۷
– اثر کمدیالهی از دانته، شاعر بینظیر ایتالیایی از بزرگترین آثار در ادبیات جهان؛ در سال ۱۳۲۰
کمدیالهی، سفر خیالی دانته که بعد از مرگش اتفاق میافتد، است که در آن دانته از دوزخ و برزخ عبور میکند و به بهشت و خدا میرسد. در این مسیر با افراد تاریخی مختلفی مانند بوعلی سینا، ارسطو و هومر برخورد میکند.
– حضور مانسا موسی، امپراتور مالی و ثروتمندترین شخص -شاید در کل تاریخ بشر- در سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۳۷
به رقم امروز مبلغی در حدود ۴۰۰ میلیارد دلار ثروت داشته است و پس از سفر حج خود به ارتقای علوم اسلامی کمک شایانی میکند.
– ارتقاء اسلام در خاورمیانه در قرون وسطی
- جنگهای بین انگلستان و فرانسه بین سالهای ۱۳۳۷ تا ۱۴۵۳ در حدود ۱۱۶ سال
– مرگ سیاه یا طاعون سیاه Black Death در سال ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ که از وحشتناکترین اپیدمیهای تاریخ است و نصف جمعیت اوراسیا (اروپا-آسیا) -در حدود ۱۰۰ الی ۲۰۰ میلیون آدم- در این واقعه میمیرند.
طاعون سیاه یا مرگ سیاه یا مرگ و میر بزرگ، یک اپیدمی طاعون از نوع طاعون خیارکی و ویرانگرترین بیماری همهگیر تاریخ است که در دورۀ اوج خود بین سالهای ۱۳۴۷ تا ۱۳۵۱ میلادی، اروپا را درنوردید. این اولین همهگیری بزرگ در اروپا است که بهطور دقیق توسط مورخان توصیف شده و دومین آن در جهان بوده است. تعداد مرگ و میر از این بیماری در این دوره کاملا مشخص نیست، اما برآورد آن حدود ۳۰ تا ۶۰ درصد جمعیت اوراسیا و بین ۷۵ تا ۲۰۰ میلیون نفر در طی این سالها در منطقۀ اوراسیا است.
منابع تاریخی زیادی درباره اپیدمی طاعون سیاه در آسیا وجود ندارد، ولی تخمین زده میشود که یک سوم جمعیت ایران در آن زمان کشته شدند.
طاعون سیاه بحرانها و پیآمدهای بسیارِ اقتصادی، اجتماعی و مذهبی را به دنبال داشت.
– شورای کنستنس، پایان دو دستگی و جدایی کلیسای غرب و شرق؛ در سالهای ۱۴۱۴-۱۴۱۸
– اختراع دستگاه چاپ توسط گُتِنبِرگ آلمانی و پدید آمدن صنعت چاپ؛ در سال ۱۴۴۸
– سقوط قسطنطنیه و روی کار آمدن مسلمانان عثمانی – استانبول کنونی – در سال ۱۴۵۳ و پایان امپراتوری قسمت شرقی، بیزانس
– جنگ داخلی انگلستان برای انتخاب پادشاه در سال ۱۴۵۵ به مدت ۳۰ سال
– کشف آمریکا توسط کریستف کلمب در سال ۱۴۹۲ که به عنوان اتمام دوره قرون وسطی و آغاز رنسانس و مدرنیته شناخته میشود.
– حضور میکل آنژ Michelangelo نقاش و پیکرتراش معروف ایتالیا در سالهای ۱۴۷۵-۱۵۶۴، که از معروفترین آثارش آفرینش آدم، Pietà جسم بیجان عیسی در آغوش مریم و تندیس داوود، است.
– اعلامیه ۹۵ مادهای مارتین لوتر؛ در ۳۱ اکتبر سال ۱۵۱۷ و شروع نهضت پروتستان
– شورای ترنت -۴۰ اسقف کاتولیک در طول ۱۸ سال ۲۵ مرتبه با هم جمع شدند- در سالهای ۱۵۴۵ تا ۱۵۶۳
جنگهای بسیار، بلا و اپیدمی، اختراع و رشد هنر در این دوره اتفاق افتاد و از نظر اجتماعی، مذهبی، سیاسی و اقتصادی تغییرات زیادی ایجاد شد.
بعد از این دوره، دوره ریفورمیشن Reformation یا اصلاح کلیسای کاتولیک است.
مارتین لوتر
مارتین لوتر در سال ۱۴۸۳ در آلمان و در یک خانواده پر جمعیت به دنیا آمد. زندگی مارتین لوتر، از جالبترین داستانهای تاریخ مسیحیت است. لوتر در زمان خود در بین دوستان و همخدمتیهای خود، جایگاه بالایی داشته است. برخی از دوستانش او را فرشتۀ مکاشفه ۱۴ میدانستند و به گفتۀ جان کالوین، مارتین لوتر یکی از رسولان بوده است.
اما از نظر کاتولیکها، لوتر در زمرۀ شیاطین و کارش شیطانی بود. گفته شده که چون لوتر عاشق شده بود و برای این که بتواند ازدواج کند، اصلاحات را آغاز میکند. تمامی این گفتهها، غیر واقعی و تهمت است. دغدغۀ لوتر، کلام خدا بود و بعد از مکاشفهای که برای او اتفاق میافتد، دیگر نمیتوانست پاپاسی و آن سیستم طبقهبندیشدۀ کاتولیکی را قبول کند و برای اصلاح شدن دست به اعتراض میزند.
خانوادۀ مارتین لوتر افراد بسیار عادی و جز دهقانان و روستاییان، اما در حال رشد و رسیدن به طبقۀ متوسط بودند. لوتر، از دوران کودکی با استعداد و با هوش بود و پدرش میخواست که او وکیل بشود، اما لوتر به الهیات مسیحی علاقه داشت. لوتر برای مدتی به مدرسۀ قانون به قصد وکیل شدن میرود. شاگرد دوم کلاس بود و فوق لیسانس نیز میگیرد. اما روزی در سال ۱۵۰۵ و در سن ۲۱ سالگی، در راه دانشگاه اتفاقی برایش میافتد که زندگی او را عوض میکند. میان طوفان شدیدی در راه گیر میکند و رعد و برق به نزدیکی او میزند، وی از شدت ترس در نام مادر مریم St Anne نزد خدا سوگند یاد میکند که اگر از طوفان جان سالم به در ببرد، خود را وقف کلیسا کند و راهب شود. طوفان آرام میشود و لوتر نجات پیدا میکند.
لوتر میدانست پدرش راضی نیست که او الهیات بخواند و یا حتی راهب شود. اما لوتر هم به الهیات علاقه داشت و هم از جهنم میترسید و باور داشت که برای رستگاری باید راهب بشود. پس قسمی میخورد و نذری میکند که پدرش را تحت تاثیر قرار دهد، زیرا مادر مریم برای پدرش بسیار محترم بود. در قرون وسطی اگر کسی عهدی میبست و یا نذری میکرد، بسیار به آن پایبند بود. لوتر، قبل از این که موضوع را با پدرش در میان بگذارد، خود را در یک صومعۀ آگوستینی مناسب – گروهی از راهبان بسیار جدی – ثبت نام میکند. مورخین به نوعی این رفتار وی را بازیگوشی لوتر میدانند.
بهخاطر اختراع چاپ در آلمان، لوتر و همنسلیهای او توانستند نوشتههای خود را بهطور گسترده پخش کنند، اما بهدلیل دورۀ رنسانس بود که الهیات کتابمقدسی گسترش پیدا کرد. در دورۀ رنسانس، تأکید روی مطالعه متون اصلی بود و این باعث شده بود که آنها زبان لاتین باستانی، یونانی باستانی و عبرانی را یاد بگیرند. تا آن زمان کتاب مقدس فقط به این سه زبان بود و لوتر بهخوبی این زبانها را یاد میگیرد.
مارتین لوتر قسمت اعظم کتاب مقدس را حفظ بود و آنقدر نوشته بوده که گفته شده وقتی در سال ۱۵۴۶ فوت میکند عضلات دستش، به حالت گرفتن قلم در دستش تغییر شکل داده بود، زیرا همیشه در آن حالت بودند. لوتر ۱۱۰ مجموعۀ بزرگ نوشته است.
لوتر به غیر از الهیات و آکادمیک، به ساختار موسیقی هم آشنا و در نواختن بربط و فلوت تبحر داشته است.
لوتر خدمت خود را با تدریس مزامیر آغاز میکند و بعدها اشاره میکند که مزامیر خود یک کتاب مقدس کوچک است که هر آنچه را که باید در خود دارد و در هیچ کجا مانند مزامیر، مرگ و قیام مسیح تشریح نشده است. پس از ۲ سال به سراغ تدریس رومیان و سپس غلاطیان و بعد عبرانیان میرود. کتابهایی که بسیار شفاف تعلیم میدهند و برای لوتر زمینهساز ریفورمیشن یا همان اصلاحات هستند.
یکی از مهارتهای مهم لوتر، قوی بودن در سطح آکادمیک و برقراری ارتباطات بود، همچنین وی میتوانست بهراحتی در سطح عامیانه هم ارتباط برقرار کرده و مؤثر صحبت کند. امروزه خیلی از معلمین کلام که شاید مطالبی هم خوانده و دانسته باشند، نمیتوانند آنها را با شیوایی کلام به مردم انتقال بدهند.
لوتر، آنقدر با مردم خوب ارتباط برقرار میکرد که نسبت به آنها حس شبانی داشت و زمانی که کلیسای کاتولیک اعلام کرد که بخشش گناهان توسط واعظین در خیابانها موعظه میشود – تجارت آمرزش – و مردم میتوانند با پرداخت مبالغی به بخشایش گناهانشان دست یابند، لوتر بسیار نگران مردم شد و اشتباه الهیاتی در این خصوص را درک نمیکرد. دستور این کار، مستقیم توسط پاپ داده شده بود و بخشش تمام و کمال گذشته، حال و آینده بود. اما دلیل اصلی آن کسب مال و ثروت برای ساختن دوبارۀ کلیسای پطرس مقدس در روم بود.
نکتۀ دیگری که برای لوتر جای اشکال داشت، عشای ربانی کاتولیکها بود. کاتولیکها به مردم عامه فقط از نان قسمت میدادند و آنها را لایق دریافت خون مسیح نمیدانستند، پس بهرهای از شراب به آنها داده نمیشد و این ریشه در تعلیم اشتباه جایگزینی عناصر عشا (نان و شراب) به بدن و خون مسیح بود.
لوتر بسیار نگران این رفتار بود و باعث شد تا او در سال ۱۵۱۷ بیانیهای در ۹۵ ماده بنویسد و آن را با میخ به در کلیسا در محل نسب همۀ اعلامیهها بزند، تا همگان ببینند. برخی فکر میکنند که این عمل لوتر نوعی رفتار شورشگرایانه بوده است؛ در حالی که اینطور نیست و آن یک عمل معمول آن زمان بود. چون اعلامیۀ لوتر به زبان لاتین بود و هر کسی نمیتوانست آن را بخواند؛ پس برای شوراندن مردم نبود، بلکه دعوتی برای بحث دربارۀ دریافت پول برای بخشش از طریق کشیشان بود و به نوعی بحث آکادمیک را آغاز میکند.
لازم به ذکر است که در زمان لوتر و قبل از تحول الهیاتی او، کتاب مقدس بسیار کمیاب بود و حتی خود لوتر هم کتاب مقدس را به شکل کامل ندیده بود، بلکه همۀ کلام از دهان پاپ و واعظین و کلیسا داده میشد. البته لوتر مینویسد که او برای اولینبار کتاب مقدس کاملی را به زبان لاتین در کتابخانهای میبیند که برای این که کسی آن را برندارد و نبرد، زنجیر شده بود.
بهدلیل این که لوتر از بهرۀ هوشی بالایی برخوردار بود و رفتارهای متفاوتی داشت، برخی میگویند که او دیوانه بوده و از نظر روانی مشکل داشته است؛ برای مثال او جلسۀ اعتراف به گناه که بهطور معمول ۱۰ دقیقه بود را تا ۳ ساعت ادامه میداد و نسبت به آن جدی برخورد میکرد. لوتر آنقدر جدی بود که زمانی که به عنوان کشیش، اولین عشای ربانی را انجام میداد و به این جنبه که بر طبق باور کاتولیکها بعد از دعای کشیش، نان و شراب کاملا به خون و بدن مسیح تبدیل میشود، فکر میکرد، از حس داشتن بدن و خون مسیح در دستانش دچار استرس شده و نتوانست مراسم را به تنهایی تمام کند و این کار به کمک فرد دیگری به انجام رسید، زیرا حضور خدا برای او بسیار مهلک و جدی بود. در سال ۱۵۰۸ لوتر در دانشگاه ویتِنبِرگ Wiitenberg مشغول به تدریس میشود. در سال ۱۵۱۰ برای شرکت در کنفرانس کاتولیکی به روم میرود، اما بر خلاف انتظارش با یک سیستم فاسد روبهرو میشود. سیستمی فریسی که در آن کشیشان به جای رسیدگی به گله خدا، بسیار با تجمل زندگی میکنند و حتی مسائل غیر اخلاقی هم در بین کشیشان دیده میشد. لوتر از کلیسای کاتولیک بسیار ناراحت و مأیوس میشود.
لوتر در ۱۵۱۳ اولین کتاب تفسیری خود را بر روی مزامیر مینویسد و کاتولیک را نشان میدهد. او در ۱۵۱۵ کتاب تفسیری خود را بر روی رومیان شروع میکند و در رومیان، یک آیه ذهن لوتر را درگیر میکند و همه چیز از این آیه شروع میشود. رومیان ۱۷:۱ که میگوید: «زیرا در انجیل، آن پارسایی که از خدا است به ظهور میرسد، که از آغاز تا به انجام بر پایه ایمان است. چنانکه نوشته شده است پارسا به ایمان زیست خواهد کرد».
لوتر به این آگاهی رسید که اگر خدا عادل است، پس گناه را مجازات خواهد کرد و این برایش قابل درک نبود که چطور میشود یک گناهکار بتواند بگوی: «من شرمی ندارم». او فکر میکرد که چقدر در برابر این خدا، ریاکار و فاسد است. لوتر در آیه «پارسا به ایمان زیست میکند» متوجه میشود که اگر با ایمان است؛ پس بهخاطر اعمال نیست، بلکه فیض خدا است و این برای یک کاتولیک دریافت جدیدی بود.
لوتر میگوید: «آسمان باز شد و نوری آمد و مرا به فردوس برد» و اینگونه خداوند لوتر را برای تحول در برابر انحرافات کلیسای کاتولیک و فروش بهشت و بسیاری فسادهای دیگر و تعالیم غلط، فرا میخواند.
اساس باور لوتر، نجات تنها از طریق ایمان و فیض، در برابر نجات از طریق فیض و اعمال انسانی کاتولیکها بود که تا امروز نیز کاتولیکها به این معتقد هستند.
لوتر در اعلامیۀ ۹۵ مادهای خود بر ضد فروش بهشت و نجات ارواح از برزخ مینویسد. برای مثال، مادۀ ۱۱ میگوید: «وقتی این نوع تعالیم داده میشده اسقفان خواب بودند». یا مادۀ ۳۲ میگوید : «آنهایی که باور دارند میشود با پول نجات یافت، هم خودشان و هم کسی که این مطلب را به آنها گفته، ملعون هستند». یا مادۀ ۸۲ میگوید: «اگر پاپ بر روی برزخ قدرت دارد و میتواند کسی را نجات دهد، چرا به صورت رایگان، برزخ را خالی نمیکند و همه را نجات نمیدهد و حتما باید پول بگیرد»؟
شخصی که زبان لاتین بلد بود این اعلامیه را میخواند و از آنجایی که حرفهایی جنجالی در آن بوده، اعلامیه را میبرد و چاپ میکند. اعلامیۀ ۹۵ مادهای لوتر در مدت ۲ هفته، در تمام آلمان و در مدت ۳ ماه در تمام اروپا پخش میشود. تمام اروپا در هم میریزد و حتی خود لوتر هم، چنین توقعی نداشت. این باعث شد که کلیسای کاتولیک روم برای روشن کردن تکلیف لوتر، اقداماتی بکند که مناقشه (تجارت آمرزش) توسط کلیسای روم و لوتر در سالهای ۱۵۱۷ تا ۱۵۲۱ شکل گرفت و مارتین لوتر در چندین نوبت برای ۴ سال محاکمه شد.
بسیاری از مورخین باور دارند که این محاکمهها آغاز مدرنیته بود.
در جلسۀ اول، با کمک یک دوست تبرئه میشود، اما حرف خود را میگوید و ادعای خطاناپذیری پاپ را رد میکند و میگوید که پاپ قدرتی ندارد و کلام خدا قدرت غایی است.
در سال۱۵۲۰، پاپ نامهای تهدیدآمیز برای لوتر میفرستد که لوتر با جسارت تمام نامه را در ملأعام آتش میزند و حتی به گفتۀ امپراتور دربارۀ پس گرفتن نوشتههایش نیز گوش نمیدهد. بهدلیل این اتفاقات، کلیسا لوتر را طرد و او را کافر اعلام میکند و دربار نیز او را از حقوق شهروندی ساقط میکند.
در سال ۱۵۲۱ در جلسۀ دیگری (شورای شهر وُرم یا Diet of Worm) که مجلس عمومی سران سکولار بود، احضار میشود و دوباره به او فرصت توبه و انکار کردن سخنانش را میدهند، اما لوتر چنین کاری نمیکند و از آنها میخواهد که یک دلیل کتابمقدسی بیاورند که او اشتباه میگوید و در این خصوص، هیچ وقت پاسخی داده نشد. این جلسات چندین ماه طول کشید. معروفترین دفاعی که لوتر بعد از ساعتها دعا میکند، چنین است:
«اعلیحضرتا، شما جواب ساده میخواهید؛ پس من نیز ساده میگویم که تا زمانی که من از طریق کلام خدا و با دلیل منطقی قانع نشده باشم، همچنان به پاپ و به شورا نیز، اعتقادی ندارم؛ چون در قدیم اشتباه داشته است. من وابسته به کتاب مقدس هستم و ضمیر و وجدان من به کتاب مقدس گره خورده است. من نمیتوانم و نمیخواهم حرفی را پس بگیرم، چون بر خلاف ضمیر و وجدان عمل کردن، درست نیست. من اینجا ایستادهام، باشد که خدا به داد من برسد! آمین».
در اینجا لوتر خود را برای مرگ آماده کرده بود، زیرا کسانی که اینچنین مخالفت میکردند، کشته میشدند.
وقتی لوتر از جلسه بیرون میآید؛ ناگهان او را داخل یک کالسکه با اسب میکنند و با سرعت از شهر بیرون میبرند. لوتر در ابتدا فکر میکرد که او را برای کشتن میبرند، اما وقتی همه نوشتههای خود را داخل کالسکه میبیند، متوجه میشود که دوستانش برای فراری دادن او آمدهاند. در آن زمان، دوک فردریک از لوتر حمایت میکرد و با این کارش او را نجات داد. لوتر از شهر خود بیرون میرود و برای مدتی در قلعۀ Wartburg در خفا زندگی میکند و در این مدت کتاب مقدس را از یونانی به آلمانی ترجمه میکند.
تعدادی اصلاحطلب متعصب در ویتنبرگ از قول لوتر و به اسم او، شروع به فعالیت کرده بودند که موجب ناراحتی لوتر میشود و او در سال ۱۵۲۲ برای متوقف کردن این افراد به ویتنبرگ برمیگردد، ازدواج میکند و صاحب ۶ فرزند میشود.
از مهمترین نوشتههای مارتین لوتر در این زمان، “اسارت اراده” (The Bondage of the Will) است. این که ما اختیار آزاد داریم، ولی در برابر نجات و فیض هیچ اختیاری نداریم. لوتر و کالوین هر دو برگزیدگی را قبول داشتند و از آن کوتاه نمیآمدند، هر دوی آنها در این زمینه دنبالهرو آگوستین هستند.
از این مقطع ریفورمیشن یا اصلاحات شروع میشود و ۱۰ سال بعد نیز گروه دیگری در سوییس شروع به اصلاحات میکنند. رهبر آن جنبش زوئینگلی بود اما در نهایت، جان کالوین فرانسوی رهبر اصلاحات آن سمت میشود.
این دو گروه برای اتحاد و پیشبرد اصلاحات به سمت جلو و با قوت بیشتر، با هم قرار ملاقات میگذارند. آنها قبل از ملاقات ۱۵ مورد اعتقادی را نوشتند تا بتوانند بر روی آن موارد با یکدیگر به توافق برسند.
لوتر با گروهش و زوئینگلی با گروهش جمع شدند و بر ۱۴ مورد از آن ۱۵ موارد موافقت کردند و آن یک مورد، عدم توافق دربارۀ عشای ربانی بود.
لوتر باور داشت که در عشا، مسیح به نحوی حضور دارد و درک و دریافت میشود. با اینکه از تفکر کاتولیکی بیرون آمده بود، اما باور داشت که حضور مسیح به نحوی در عشا نمود پیدا میکند. اما زوئینگلی باور داشت که عشا صرفا برای یادآوری است و نه بیشتر.
لوتر در آنجا شروع به تکرار کردن این جمله به لاتین میکند که: «این بدن من است! این بدن من است! این بدن من است!» که اشاره داشته به گفتۀ مسیح که “این بدن من است”، نه یادآوری بدن من!
متأسفانه این دو گروه به دلیل همین مورد، با یکدیگر به توافق نمیرسند و از هم جدا میشوند.
لوتر در سال ۱۵۴۶ از دنیا میرود، اما پروتستان و اصلاحات تا امروز ادامه پیدا میکند.
مارتین لوتر۳ نکته مهم را برای دورۀ اصلاحات و ریفورمیشن در غرب به جا گذاشت:
– نجات تنها از طریق ایمان است و نه اعمال.
– کتاب مقدس تنها مرجع و اقتدار برای تعلیم است.
– ایمانداران مقدسین و کاهنان هستند و نه پاپ.
نویسنده: نیما علیزاده