آیا برهانی برای اثبات وجود عیسی هست؟

آیا برهانی برای اثبات وجود عیسی هست؟

تعاریف مختلفی از کلمۀ «برهان» وجود دارد. در ریاضیات و منطق، برهان‌های زیادی وجود دارند. برهان و دلیلی وجود دارد که شما کسی را دوست دارید. برهان، چیزی بر اساس شواهد، استدلال، سند معتبر، واقعیت‌ها یا اثبات منطقی حقایق است، اما اثبات اینکه یک شخصیت تاریخی واقعا وجود داشته یا خیر، کار دشواریست. اساسا بهترین کاری که می‌توان کرد، تهیه و ارائۀ شواهد و پس از آن، واگذار کردنشان به افراد است تا بررسی کنند آیا این شواهد کافی هستند یا خیر. یعنی همان کاری که در مورد تمام شخصیت‌های تاریخی مانند افلاطون، ارسطو، اسکندر کبیر، شاه جورج سوم و غیره انجام می‌شود. مردم مشکلی در باور کردنِ وجود آنها ندارند، اما وقتی صحبت از عیسی می‌شود ناگهان معیارها عوض می‌گردند. اگرچه شواهد تاریخی برای وجود افلاطون و ارسطو به صورت مستند موجود هستند – و مردم با آنها مشکلی ندارند – اما زمانی که صحبت از همان معیار برای عیسی می‌شود، بسیاری از مردم آن را نمی‌پذیرند.

علت وجود معیار دوگانه چیست؟

وقتی از افراد مختلف پرسیدیم چه شواهدی برای اثبات وجود عیسی کافی هستند، پاسخ‌های مختلفی دریافت­ کردیم که حتی دو مورد از آنها نیز شبیه به هم نبودند. بسیاری از افراد درخواست‌های ناشدنی و غیرممکن مانند تست آزمایشگاهی یا ارائۀ فیلم برای اثبات وجود او دارند و برخی حتی از من می‌خواهند بدون استفاده از کتاب مقدس ثابت کنم عیسی وجود داشته است. بسیاری نیز برای تحقق درخواست‌های شخصی خود، برهان عینی می‌خواهند. اینها همه مشکلات پیشِ رو هستند.

چگونه بدون شک و با قطعیت ثابت کنیم یک شخصیت تاریخی وجود داشته است؟ آیا می‌توانیم ثابت کنیم اسکندر کبیر یا افلاطون یا سقراط وجود داشته‌اند؟ تمام چیزی که در دست داریم نسخ خطی هستند که ادعا می‌شود رونوشت دست‌نوشته‌های آنان هستند. با این وجود، عموم مردم در باور به موجودیت آنها هیچ مشکلی ندارند. اما وقتی از عیسی صحبت به میان می‌آید، ناگهان همه چیز تغییر می‌کند. من هرگز با یک خداناباور برخورد نداشته‌ام که استدلال بیاورد اسکندر کبیر، افلاطون و سقراط هرگز وجود نداشته‌اند. فقط به عیسی به عنوان یک شخصیت تاریخی حمله می‌کنند، چرا؟ من معتقدم علت آن، ادعاهای مستند و مکتوب عیسی در اناجیل است که به حدی غیرقابل باور هستند که در نتیجه بی‌دینان به طور کلی منکر مسیح می‌شوند. اسکندر کبیر و افلاطون، بی‌دینیِ آنها را به چالش نمی‌کشند، اما عیسی این کار را می‌کند.

برگردیم به موضوع اصلی، شواهد کدام‌اند؟

در درجۀ اول چهار انجیل (متی، مرقس، لوقا و یوحنا) و تعداد زیاد رساله‌های عهد جدید نوشته‌شده توسط افرادی که مدعی هستند با مسیح بوده‌اند؛ یعنی رومیان، عبرانیان، یعقوب، یهودا و سایر رساله‌ها از جمله شواهد به حساب می‌آیند. با این حال برخی خواهند گفت این اسناد، معتبر و قابل اعتماد نیستند، یا جعلی می‌باشند و یا اینکه مدت‌ها پس از اصل واقعه نوشته شده‌اند؛ بنابراین برهان محسوب نمی‌شوند. گرچه به‌سختی می‌توان برای جهالت و باور متعصبانه و تندرو انکارکنندگان مسیح استدلال آورد، اما بدان معنا نیست که نمی‌توانیم شواهد اساسی ارائه دهیم.

اول از همه، اسناد عهد جدید مدت کوتاهی پس از زندگی مسیح نوشته شدند. عیسی حدود 33 سال پس از میلاد درگذشت. برای مثال، کتاب اعمال رسولان، کتابی تاریخی مربوط به کلیسای اولیه است. تخریب اورشلیم در سال 70 پس از میلاد در آن ثبت نشده است؛ همچنین مرگ پطرس و پولس که حدود سال 60 پس از میلاد رخ دادند، در آن نوشته نشده‌اند. چرا چنین حوادث بسیار مهمی نباید در کتابی ثبت شوند که به رویدادهای مهم نخستین دوران کلیساهای اولیه پرداخته و آنها را مستند و مکتوب کرده­ است؟ پاسخ منطقی به این پرسش، این است که کتاب اعمال پیش از وقوع این رویدادها نوشته شده است. بر همین اساس، تاریخ نگارش این کتاب به حدود سال 60 پس از میلاد یا حتی پیش از آن برمی‌گردد. این موضوع مهمی است، چرا که لوقا کتاب اعمال را نوشت و انجیل لوقا پیش از کتاب اعمال نوشته شد. بنابراین احتمالا تاریخ نگارش آن، حدود سال 55 میلادی بوده است. کتاب متی قبل از کتاب لوقا شاید حدود سال 50 بعد از میلاد نوشته شد. مرقس نیز پیش از آن و حدود سال 45 بعد از میلاد نوشته شد. عیسی در سال 33 بعد از میلاد مصلوب گردید. این بدان معناست که بین رویدادهای اصلی و اولین ثبت آنها، حدود 12 سال فاصله وجود داشته است. به‌علاوه تمام رسولان، در زمانی که انجیل‌های متی، مرقس و لوقا نوشته شدند، زنده بودند و ما هیچ سندی از رسولان مبنی بر اینکه در زمان حیاتشان گفته باشند که اناجیل نادرست هستند، در دست نداریم.

علاوه بر این، گزارش‌های اناجیل کاملا درست و بدون خدشه از آن زمان تاکنون منتقل شده‌اند. اجازه دهید برایتان موضوعی را روشن کنم. وقتی یک انجیل نوشته می‌شد، نسخه‌بردارها، کاملا با دقت آنها را نسخه‌برداری می‌کردند. این نسخه‌ها در سراسر منطقۀ مدیترانه پخش و منتشر می‌شدند. به عنوان مثال، یک نسخه از انجیل متی به منطقه‌ای فرستاده می‌شد و نسخه‌ای به منطقۀ دیگر و نسخۀ دیگر به فرسنگ‌ها دورتر.

باستان­شناسان، هزاران نسخه از این قبیل را کشف و آنها را با هم مقایسه کرده‌اند. متن اسناد عهد جدید 99.5 درصد اصل و دست‌نخورده هستند. این بدان معناست که کمتر از نیمی از 1 درصد نسخه‌ها؛ یعنی 5000 نسخه، متون متفاوتی دارند. این باورنکردنی و بسیار دقیق‌تر از چیزی است که در مورد افلاطون و سقراط دیده می‌شود.

بنابراین آیا این شواهد برای اثبات منطقی وجود مسیح کافی هستند؟ این موضوع به پیش‌فرض­های فرد بستگی دارد. اگر فرد از قبل یاد گرفته است که وجود مسیح را انکار کند؛ پس این شواهد کافی نیستند. اما اگر کسی پذیرای شواهد تاریخی باشد و از قبل آموزشی ندیده است، به هر صورت این شواهد می‌توانند کافی باشند.

ما نمی‌توانیم به طور مطلق ثابت کنیم عیسی وجود داشته است، اما می‌توانیم شواهد کافی، یعنی اناجیل کتاب مقدس را ارائه دهیم تا ثابت کنیم او یک شخصیت تاریخی واقعی بود. تصمیم با شماست که شواهد را بپذیرید یا رد کنید. اگر بپذیرید، در آن صورت با آنچه مسیح در اناجیل دربارۀ خودش گفت روبه‌رو خواهید شد.

آیا برهانی برای اثبات وجود عیسی هست؟


سایر مقالات

مقالات بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا