5 باور غلط دربارۀ تصمیم‌گیری

5 باور غلط دربارۀ تصمیم‌گیری

جلال دادن خدا در تصمیم‌گیری

محققان دانشگاه کُرنِل تخمین می‌زنند که ما روزانه 7/226 تصمیم در مورد غذا می‌گیریم. این عددی سرسام‌آور از تصمیم‌هایی می‌باشد که به معده مربوط می‌شوند. اما در مورد تصمیماتی که بر روح ما تاثیر می‌گذراند نه صرفا بر معده، چطور؟ در روزمرگی تصمیماتمان، تمایل داریم که نقشۀ خوب خدا را برای خود به عنوان تصمیم‌گیرنده فراموش کنیم. تبحری که در تصمیم‌گیری داریم و تعداد زیاد تصمیماتی که در هر ساعت می‌گیریم، می‌تواند ما را نسبت به دعوت تکان‌دهنده به صمیمیت با خدا که در پس این تصمیمات نهفته است، بی‌تفاوت کند. همان‌طور که به دنبال رشد در درک و کاربرد رویکردهای کتاب‌مقدسی در تصمیم‌گیری هستیم، بیایید به بررسی 5 باور رایج که مانع فرآیند تصمیم‌گیری خداپسندانه می‌شوند، بپردازیم:

باور غلط اول: تصمیم‌گیری، وضعیت حادی است که باید آن را تحمل کرد

بسیاری از ما با نگرشی نادرست و بت‌پرستانه با تصمیمات روبه‌رو می‌شویم. ما گمان می‌کنیم به محض اینکه از این تصمیم عبور کنیم، همه چیز هموار خواهد شد یا در سوی دیگر این تصمیم، آرامش و استراحت خواهد بود. وقتی این‌گونه فکر می‌کنیم، حتی اگر چنین فرآیندهای فکری را به زبان نیاوریم، به خدا و دعوت او به تصمیماتی که خودش به ما به عنوان حاملان تصویر او داده است، بی‌احترامی کرده‌ایم. ما از فرآیند تصمیم‌گیری در این سوی ملکوت رهایی نخواهیم یافت.

به این ترتیب، بهتر است به جای آنکه صرفا تصمیم‌گیری را تحمل کنیم، آن را در آغوش بگیریم. هر روزه تصمیماتی به عهدۀ ما گذاشته می‌شوند و مدام تحت تاثیر جریان پیوستۀ تصمیماتی که اتخاذ می‌کنیم، شکل می‌گیریم. اگرچه گاهی دوره‌های سختی وجود دارند که با تصمیمات بزرگ‌تری دست و پنجه نرم می‌کنیم، اما تصمیم‌گیری برای انسانی که به شباهت خدا و با توانایی عقلانی آفریده شده، وضعیتی شگفت‌انگیز و دائمی است. تصمیمات، هدایایی هستند که باید مسئولیت آنها را به عهده گرفت، نه بارهای سنگینی که مجبور به تحمل آنها باشیم. از طریق فرآیند تصمیم‌گیری، ما به صمیمیت و وابستگی عمیق‌تر به خدا دعوت می‌شویم. ما یاد می‌گیریم که همراه با پادشاه یِهوشافاط بگوییم: «ما نمی‌دانیم چه باید بکنیم، اما چشمان ما بر توست» (دوم تواریخ 12:20). هنگامی که در میان گزینه‌های تصمیمات جست‌وجو می‌کنیم، خدا دل‌های ما را می‌کاود، ترس‌ها و بت‌ها را آشکار می‌سازد و ما را به آزادی حقیقت خویش دعوت می‌کند (اول قرنتیان 10:2-11؛ مزمور 23:139-24). هرچه زودتر بیاموزیم که تصمیمات را برکت ببینیم نه بار اضافی، شروع به تجربۀ بیشتر لذت مورد نظر خدا خواهیم کرد که با فرآیند تصمیم‌گیری همراه است.

باور غلط دوم: درد یا رنج، نشانۀ تصمیمی ضعیف است

فرهنگ آسایش چنان در تفکر ما رسوخ کرده که هر گاه دچار درد، سختی یا مشکل می‌گردیم، شوکه می‌شویم. هنگامی که در آن سوی یک تصمیم با موانعی روبه‌رو می‌شویم، به‌اشتباه فرض می‌کنیم که اینها نشانه‌هایی از تصمیم‌گیری نادرست ما هستند. برخلاف باور رایج، رنج همیشه هم نشانۀ یک تصمیم ضعیف نیست. در واقع، ما اغلب با آزمون‌ها و سختی‌ها روبه‌رو می‌شویم، زیرا تصمیمی گرفته‌ایم که کلام و راه‌های مسیح را در این دنیا جلال می‌دهند (اول پطرس 13:4-16). مسیح و اولین پیروانش صادقانه بیان کردند که رنج، در این دنیای ازهم‌گسیخته عادی است، اما نه در پادشاهی خدا (یوحنا 33:16؛ اول پطرس 12:4). رنجِ پس از یک تصمیم، یک نوعی ایستگاه حاکمیتی خدا محسوب می‌شود. این فرصتی برای توقف و تامل فراهم می‌کند، اما هدف آن تبدیل شدن به پایگاهی برای پشیمانی نیست. اگر پس از بررسی­ و مشاورۀ همراه با دعا، متوجه شویم که یک تصمیم ضعیف، منشا درد کنونی است، در آن صورت خدا ما را دعوت می‌کند توبه کرده و آرام بگیریم، نه آنکه نگران و خشمگین باشیم (اشعیا 15:30).

کلام خدا باید معیار اصلی و ترازوی سنجش، هم برای منطق و هم برای احساس ما باشد.

5 باور غلط دربارۀ تصمیم‌گیری

باور غلط سوم: تصمیم‌گیری صرفا یک فرآیند مبتنی بر واقعیت است

فلسفۀ باستان به ما آموخته که بهترین تصمیم، آن است که صرفا بر اساس منطق گرفته شود؛ با این حال، چنین دیدگاهی نادیده می‌گیرد که خدا چگونه قومش را پیوندی از جسم، ذهن و روح تعریف کرده است. ما به عنوان ایماندار، نباید از تحقیقات علمی اخیر که نتیجه می‌گیرند احساسات نقش مهمی در فرآیند تصمیم‌گیری ایفا می‌کنند، تعجب کنیم. خدا به خواسته‌های قلب ما اهمیت می‌دهد، اما همچنین به ما می‌آموزد که از تسلط آنها بر خود برحذر باشیم (ارمیا 5:17-10). هنگامی که منطق یا احساس را جدا و در مقابل دیگری قرار می‌دهیم، در واقع می‌کوشیم آنچه را که خدا با حکمت به هم پیوسته، از هم جدا سازیم. کلام خدا باید معیار اصلی و ترازوی سنجش، هم برای منطق و هم برای احساس ما باشد. زمانی که احساسات ما شکل می‌گیرند و تازه می‌شوند، ذهن‌های ما از طریق کلام زنده و فعال خدا تعلیم می‌بینند (عبرانیان 12:4؛ رومیان 2:12 و 9؛ مزمور 10:97). وقتی صحبت از تصمیم‌گیری در میان است، من اغلب به فرزندانم می‌گویم که احساسات شما جایشان در صندوق عقب ماشین نیست، اما نباید اجازه دهید پشت فرمان هم بنشینند. وقتی تسلیم کلام خدا باشید، آنها مسافران بسیار خوبی خواهند بود.

باور غلط چهارم: محبت خدا به ما بر مبنای تصمیمات ما کم و زیاد می‌شود

در حالی که بسیاری از ما به‌سرعت این الهیات به‌شدت اشتباه را تشخیص می‌دهیم، همیشه باید به قلب‌هایمان محبت بی‌چون‌وچرا و تغییرناپذیر خداوند به فرزندانش را یادآوری کنیم؛ محبتی که هیچ کس سزاوار آن نبوده است. همان‌طور که تیم کِلِر[1] پیوسته اشاره کرده، عملکردگرایی، تنظیمات پیش‌فرضِ قلب هر انسان سقوط‌کرده‌ای است. مدت‌ها پیش از آنکه مارتین لوتر[2] غبار را از آموزه‌های اصلی سولاها[3] پاک کند، موسی پیوسته دلیل محبت خدا به قومش را یادآوری می‌کرد: «خدا آنها را محبت کرد، چون او آنها را دوست داشت. خدا آنها را برگزید، چون خودش خواست که آنها را برگزیند» (تثنیه 6:7-10؛ 6:9). چنین محبت پایدار خدا که سزاوار آن نیستیم، امنیت و بنیان لازم برای گرفتن تصمیمات منطقی که خدا را جلال می‌دهند را فراهم می‌سازد. بدون درک اینکه محبت عهدی خدا، پیش و پس از همۀ تصمیمات ما به عنوان فرزندان خدا وجود دارد، به‌راحتی اسیر ترس و نگرانی می‌شویم. انجیل هر روزه به ما یاد می‌دهد که ما به خاطر تصمیمات کامل مسیح، مورد محبت قرار گرفته‌ایم. لطف خدا مانند ماه که مراحل مختلف را طی می‌کند، کم و زیاد نمی‌شود، بلکه همچون خورشید ثابت است و این را مرهون پارسایی منسوب به مسیح هستیم.

باور غلط پنجم: تصمیمات من، تصمیمات من هستند؛ آنها تنها بر من تاثیر می‌گذارند

چه بپذیریم و چه نه، کلیسای غرب عمیقا تحت تاثیر فردگرایی قرار گرفته­ است. ما تمایل داریم کتاب مقدس را از دریچۀ فردگرایی بخوانیم. دستوراتی که خطاب به جمع «همۀ شما» نوشته شده‌اند را به عنوان «تو»ی مفرد تلقی می‌کنیم. فکر می‌کنیم تصمیمات ما و پیامدهای آن می‌تواند به زندگی خودمان محدود شود. این ‌دور از واقعیت نیست. زندگی‌ ما بسیار نفوذپذیرتر از آن چیزیست که مایل به پذیرش آن هستیم. آنچه ما در خلوت انجام می‌دهیم، به‌شدت در زندگی اطرافیانمان طنین‌انداز می‌شود. هنگامی که خدا دستورات را صادر کرد، آن را به قوم عهدی و جمعی خود داد. هنگامی که عَخان با برداشتن مقداری از غنیمت‌های شهر عای از خدا سرپیچی کرد، تمام قوم خدا تحت تاثیر نافرمانی و بی‌وفایی او با فرمان خدا قرار گرفتند (یوشع 7). همان‌طور که رهبران کلیسای اولیه به‌سرعت به ایمانداران یادآوری کردند، کمی خمیرمایه بر تمام خمیر اثر می‌گذارد (غلاطیان 9:5)، خواه به نیکی، خواه به بدی.

وقتی متوجه می‌شویم که پیامدهای تصمیم ما قطعا زندگی اطرافیانمان را متاثر خواهد کرد، با هوشیاری بیشتری تصمیم می‌گیریم. در این میان، از کسانی که بیشترین تاثیر را از تصمیم ما در پشت صحنه می‌گیرند، می‌خواهیم تا در بخش ابتدایی [پیش از تصمیم‌گیری] در مورد تصمیم ما نظر بدهند (امثال 22:15). ما به دنبال مشاورۀ حکیمانه هستیم و دیگران را به پرسش‌ها و دغدغه‌های خود دعوت می‌کنیم، نه اینکه صرفا با یک نتیجه‌گیری نزد آنها برویم.

در دنیایی که مملو از تصمیمات و خسته از فرسودگی ناشی از تصمیم‌گیری است، از ایمانداران دعوت می‌شود که به شیوه‌ای متفاوت تصمیم بگیرند. ما نباید از ترس بلرزیم یا با اعتمادبه‌نفس بدون فکر و بی‌پروا جلو برویم. بلکه، ما با خدای تثلیث گام برمی‌داریم، تا روزی که تصمیمات ما برای همیشه، تنها خدا را جلال دهند.

5 باور غلط دربارۀ تصمیم‌گیری


نویسنده: اِیمی جوزف

[1] Tim Keller

[2] Martin Luther

[3] Solas

سایر مقالات

مقالات بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا