یکشنبه نخل
این مقاله را گوش کنید
نگاهی به هفتۀ آخر زندگی زمینی مسیح: هفتۀ مصائب، “یکشنبه نخل” آغاز این هفته است.
در متی ۱:۲۱-۱۱ آمده است که: «و چون نزدیک به اورشلیم رسیده، وارد بیت فاجی نزد کوه زیتون شدند. آنگاه عیسی دو نفر از شاگردان خود را فرستاده، بدیشان گفت: در این قریهای که پیش روی شما است بروید و درحال، الاغی را با کرهاش بسته خواهید یافت. آنها را باز کرده، نزد من آورید و هر گاه کسی به شما سخنی گوید، بگویید خداوند بدینها احتیاج دارد که فیالفور آنها را خواهد فرستاد. و این همه واقع شد تا سخنی که نبی گفته است تمام شود که دختر صهیون را گویید اینک پادشاه تو نزد تو میآید با فروتنی و سواره بر حمار و بر کره الاغ.
پس شاگردان رفته، آنچه عیسی بدیشان امر فرمود، به عمل آوردند و الاغ را با کره آورده، رخت خود را بر آنها انداختند و او بر آنها سوار شد. و گروهی بسیار، رختهای خود را در راه گسترانیدند و جمعی از درختان شاخهها بریده، در راه میگستردند و جمعی از پیش و پس او رفته، فریادکنان میگفتند: هوشیعانا پسر داوود، مبارک باد کسی که به اسم خداوند میآید! هوشیعانا در اعلی علیین! و چون وارد اورشلیم شد، تمام شهر به آشوب آمده، میگفتند: این کیست؟ آن گروه گفتند: این است عیسی نبی از ناصره جلیل».
این قسمت شروع هفته پایانی زندگی مسیح را شرح میدهد. هفتهای پر از اتفاقات مهم و حیاتی برای بشر است. اتفاقاتی که درک هر یک از آنها برای هر انسانی از حیاتی که اکنون دارد، حیاتیتر است چون به حیات و هلاکت ابدی آن شخص مربوط میشود. قبل از این که به این هفته بپردازیم، اشارهای کوتاه داشته باشیم به ایامی که مسیحیان در طی تاریخ، قبل از این هفته انجام میدادند.
لِنت (اِنابَت):
از اوایل قرن چهارم میلادی، مسیحیان چهل روز قبل از عید پاک به پیشواز این عید میرفتند. این چهل روز معروف به لِنت یا در کلیساهای سنتی ایرانی معروف به ایام اِنابَت است که به معنی ایام توبه و برگشتن از گناه میباشد. ایامی که متمرکز بر روی مرگ و رنج مسیح برای گناهان بشر است. در دنیا بیشتر از یک بیلیون مسیحی لِنت یا همان اِنابَت را هر ساله انجام میدهند.
در این ایام از یک کار و یا یک چیز دست میکشند و آن عادت بد را ترک میکنند و از آن توبه میکنند. این سنت بین انگلیکنها، کاتولیکهای روم، اُرتُدکسهای شرق، لوتریها و مِتُدیستها رایج است. حتی خیلی از کلیساهای اصلاحشده و انجیلی -پرزبیترینها- هم ایام اِنابَت را محترم میشمارند و در این ایام با توبه و روزه، به پیشواز مرگ و قیام مسیح میروند.
چهارشنبه خاکستر:
شروع این ایام از روز چهارشنبه است که معروف به «چهارشنبه خاکستر» است. چهارشنبه خاکستر یادآور این نکته است که ما همه از خاک هستیم و به خاک برمیگردیم. هر ساله برگهای نخل نگهداری میشود تا در سال بعد سوزانده شود و خاکستر آن را به پیشانی خود به علامت توبه بزنند. علامت صلیبی که بعضا با این کلمات همراه است: «توبه کن و به انجیل ایمان داشته باش» و یا «از خاکی و به خاک بر خواهی گشت». بعد از این چهل روز، هفته مقدس یا هفته مصائب شروع میشود.
هفتهای که از روز یکشنبه نخل یا همان روز ورود آخر مسیح به اورشلیم شروع میشود تا روز یکشنبه که مسیح زنده میشود و از مردگان برمیخیزد (متی ۱:۲۱-۱۱). خیلی از مسیحیان ایام اِنابَت را به جا نمیآورند. خیلی اصلا نمیدانند چنین ایامی وجود دارد. هر چند کتاب مقدس اشاره مستقیمی به این موضوع نمیکند و حکمی برای اجرای آن نیست اما شایان ذکر است که ایام اِنابَت بسیار برای مسیحی که در امر شاگردی جدی است میتواند مفید باشد. مرگ مسیح و قیام او، برای ما و گناهان ما بود و هیچ زمانی یادآوری گناهکار بودن ما و تشویق برای توبه و پاکسازی بد نیست.
همچنین باید در نظر داشت که انجام دادن اِنابَت در این ایام باعث امتیاز الهی نمیشود و به همینسان انجام ندادن آن نیز امتیازی را از ما کم نمیکند. سوال مهمتری که مطرح است، این است که آیا هر روزه در اِنابَت و توبه و پاکسازی هستیم و یا صرفا چهل روز قبل از به یادآوری مرگ و قیام مسیح، به بهانه این ایام این کار را انجام میدهیم؟ خطر بزرگ تبدیل کردن یک سنت خوب به شریعت بیفایده است که باید مواظب بود؛ بنابراین ایام اِنابَت اتفاقا میتواند برای زندگی روحانی هر مسیحی بسیار مفید باشد.
یکشنبه نخل:
عیسی مسیح در پایان خدمت زمینی خود به اورشلیم برمیگردد. جایی که قربانگاه او بود. مسیح میدانست که باید جان خود را برای گناهان بشر بدهد. او در اصل برای این مرگ به این زمین آمده بود (مرقس ۴۵:۱۰). شاگردان مسیح طبق درخواست او الاغی را فراهم میکنند تا مسیح سوار بر آن وارد اورشلیم، قربانگاه خود شود. چیزی که زکریای نبی پیشگویی کرده بود (زکریا ۹:۹). در فرهنگ یهود و دنیای شرق باستان، پادشاهان در زمان صلح، سوار بر الاغ وارد شهر میشدهاند و در مقابل برای جنگ، سوار بر اسب و به شهر میتاختند.
همچنین پادشاهی که از جنگ با پیروزی وارد شهر میشده، به جای الاغ، سوار بر اسب سفید میشده و این نشان بر غالب آمدن پادشاه در جنگ بوده است. مسیح در این مقطع زمانی با صلح و فیض وارد اوشلیم میشود. ولی زمانی خواهد آمد که او سوار بر اسب سفید (مکاشفه ۱۹: ۱۱) به عنوان فاتح و داور برای داوری دنیا میآید. عمل رخت گسترانیدن جمعیت و نهادن شاخههای نخل زیر پای مسیح در مسیر او، اشاره به مقام پادشاهی مسیح دارد (دوم پادشاهان ۹: ۱۳) و جمعیت آن را درک کرده، مسیح را ملوکانه و شاهانه بدرقه میکنند.
جمعیت فریاد میزدند: «هوشیعانا پسر داوود. مبارک باد کسی که به اسم خداوند میآید! هوشیعانا در اعلی علیین!» که عملا تکرار مزمور (۱۱۸: ۲۵-۲۶) است. معنی کلمه هوشیعانا یعنی نجات بده. عبارت «پسر داوود» طبق پیشگوییها، لقب عیسی و تأییدی بر مسیح بودن وی و اشاره دارد به این که او باید از نسل داوود میبود. به نظر میرسد جمعیت درک کرده که عیسی همان مسیح و پاشاه الهی است. اما در ادامه داستان میبینیم که همین افرادی که فریاد میزدند «هوشیعانا» و مسیح را مثل شاه بدرقه میکنند، برای مصلوب شدن او فریاد بلند میکنند و میگویند «مصلوبش کنید».
دلیل این که نظر جمعیت اینگونه عوض میشود آن است که آنها، مسیحی را میخواستند تا امپراتوری روم را در هم بکوبد و مقام و قدرتِ از دست رفته اسرائیل را به آنها برگرداند. آنها مسیحی جنگجو و فاتح و داور میخواستند تا آنها را از سیاست دنیوی نجات دهد. آنها همچنان دنبال ملکوت زمینی بودند در حالی که مسیح برای آماده کردن راهی بود تا آنها به ملکوت آسمانی راه پیدا کنند. مسیح در این زمان پر از فیض است که برای نجات روحانی ایشان قرار است روی صلیب برود و خبر بد برای همه این بود که از مسیح فاتح و داور خبری نیست و باید منتظر مسیح در بازگشت ثانویه او بود.
احتیاج همه ما اول نجات از مرگ روحانی است نه نجات از سیاست و فرهنگ حاکم. نکتهای که باید به آن توجه کرد این است که یهودیان اورشلیم دلیل اصلی حضور مسیح را ندیدند. با تمام تعالیم و گفتهها و پیشگوییهای عهد قدیم و شخص مسیح، باز هم آنها متوجه نشدند که مسیح برای نجات گناهان آنها آمده است نه برای برقراری ملکوت زمینی. زیرا پادشاهی مسیح از این دنیا نیست بلکه در آسمان است (یوحنا ۳۶:۱۸).
مسیح برای ما کیست؟
ناجی ما از مشکلات و مسائل زمینی یا ناجی ما از مرگ روحانی برای انتقال به حیات روحانی؟ خیلی از ما، آن چیزی را که میخواهیم، میجوییم و میطلبیم اما خداوند در مسیح آن چیزی را که ما نیاز داریم، به ما میدهد. ما شاید آسایش و راحتی دنیوی را بخواهیم و بطلبیم. ما شاید این دنیا و آنچه در آن است را بخواهیم و مسیحیت برای ما خیلی جذاب نباشد، چون مسیحیت پیام کامیابی و سعادت دنیوی ندارد. مسیحی واقعی همواره در کشمکش با دنیا و جسم گناهکار خود است و در دنیا و جسم آسایش ندارد.
شاگرد واقعی مسیح همواره در جنگ روحانی برای قداست است. بهراستی، همۀ کسانی که بخواهند در مسیحِ عیسی با دینداری زیست کنند، آزار خواهند دید (دوم تیموتائوس ۱۲:۳). اگر بزرگترین احتیاج انسان اطلاعات بود، خدا یک معلم برای ما میفرستاد؛ اگر بزرگترین احتیاج انسان تکنولوژی بود، خدا یک دانشمند برای ما میفرستاد؛ اگر بزرگترین احتیاج انسان پول بود، خدا یک اقتصاددان برای ما میفرستاد؛ اگه بزرگترین احتیاج انسان لذت بود، خدا یک سرگرمکننده برای ما میفرستاد.
اما از آنجایی که بزرگترین احتیاج انسان بخشش است، او برای ما ناجی فرستاده است.
در این ایام که از هفته مقدس شروع میشود و تا روز جمعه که مسیح مصلوب میگردد و تا یکشنبه که از مردگان قیام میکند، برای ما مسیحیان فرصت خوبی است تا ببینیم آیا مسیح را آنگونه که کلام میگوید میشناسیم؟ آیا مسیح را به عنوان پاشاه در زندگی قبول کردهایم؟ آیا از گناهانمان توبه میکنیم و در مسیر قداست هستیم؟ مسیح بهای سنگینی برای ما داده است. او مسیح است، او شاه شاهان است، او قربانی گناهان بشر است، او زنده است. آیا او خدای شما هست؟ آیا او را میشناسید؟
نویسنده: نیما علیزاده