دعوت الهی و خواندگی شبانی
این مقاله را گوش کنید
پیام نجات مسیح تقریبا بیست سال پیش در سن هجده سالگی به گوش من رسید و ایمان مسیح، زندگی من را کاملا عوض کرد. من در آن زمان حتی نمیدانستم کتاب مقدس چیست و چیز زیادی از مسیحیت نمیدانستم. اما حسی در وجودم بود که میدانستم باید کاری برای مسیح انجام دهم. انگار صدایی در وجودم من را به کاری دعوت میکرد. چنان شوقی در روح داشتم که هر لحظه منتظر اتفاقی بودم که حتی نمیدانستم چیست. کمی که گذشت کاملا متقاعد شده بودم که من از کودکی برای خدمت به مسیح، به دنیا آمدم و در این امر شکی نداشتم.
این نهفقط به خاطر حس درونی من بود، بلکه کمکم اشتیاق من با تواناییهایی که خداوند به من عطا کرده بود، به تأیید رهبران کلیسا رسید و برای خدمت من فضایی ایجاد شد تا من جای خود را در بدن خداوند، پیدا و شروع به خدمت کنم. برای من خواندگی، اول یک امری درونی و حسی بود که در همان اوایل نو ایمانی بهشدت در من وجود داشت و دوستش داشتم. اشتیاق عمیقی در من، برای وقف خود به خدمت مسیح بود. چون برای من آشکار شده بود که مسیح، خدا و حقیقت است. اما وقتی در الهیات کتابمقدسی کمی رشد کردم، فهمیدم که جدا از حس من، دلایل و شواهد و فاکتورهای دیگری نیز برای داشتن خواندگی و ورود به خدمت وجود دارد.
فرد ممکن است اشتیاق داشته باشد برای شهرت، مقام و یا پول، وارد خدمت شود و یا این که چون کار دیگری نمیتواند بکند، خدمت را انتخاب کند. نیتها و احساسات درونی از این جنس، کتابمقدسی نیستند و برای کلیسا مخرب هستند. ممکن است شخصی دوست داشته باشد شبان بشود تا صرفا موعظه کند. او شاید، هم حس درونی داشته باشد و هم اشتیاق و شور، اما نه فن بیانی قوی داشته باشد، نه هنر تفسیر را بداند و نه اساسا بتواند تعلیم دهد و انتقال خوبی داشته باشد. در بعضی موارد فرد ممکن است اساسا شخصیت شبانی نداشته باشد که در ادامه به اختصار به این مهم میپردازم.
مارتین لوتر دربارۀ واعظ صحبت جالبی میکند. او میگوید واعظ باید توانایی تعلیم صحیح را به یک شکل سازماندهیشده، داشته باشد. واعظ باید سرش به تنش بیارزد؛ یعنی از درک و دانش معقولی برخوردار باشد. واعظ باید قدرت بیان و شیوایی سخن داشته باشد. واعظ باید صدای خوب و حافظه خوبی داشته باشد. واعظ باید بداند که چه زمان صحبت خود را تمام کند. واعظ باید اذیت و آزار دیگران را به جان بخرد. در کنار این لیست میتوان موارد دیگری را نیز اضافه کرد؛ اما نکته اینجا است که برای هر کاری باید حداقل تواناییهای ابتدایی آن کار را داشت، تا بشود آنها را تقویت کرد.
کسی که نمیتواند شنا کند را برای ورزش واتر پلو دعوت نمیکنند، چون پایه ورزش واتر پلو شنا است و همچنین کسی که نمیتواند بِدَود را برای فوتبال انتخاب نمیکنند. اما در خیلی از کلیساها دیده میشود که افراد در جایگاهی هستند و خدمت میکنند که مناسب با توانایی آنها و به اصطلاح عطای الهی آنها نیست. امر شبانی از حساسترین این جایگاهها است. این بحث قدیمی هنوز پابرجا است که همه دوست دارند وعظ کنند و خدمات منبری داشته باشند. این امر باعث شده، شاهد حضور افرادی پشت منبرهای کلیسای امروز باشیم که متأسفانه شبیه فوتبالیستهایی هستند که نمیتوانند بدوند و با وجود این که شنا کردن بلد نیستند، در تیم واتر پلو سرگروه شدهاند.
در خیلی از کلیساها خدمت خانوادگی است و اعضای خانواده و دوستان نزدیک، موقعیت خدمتی بهتری دارند که در نوع خود جالب است. در این که کل خانواده میتوانند خدا را خدمت کنند، شکی نیست ولی خواندگی بر رابطه خانوادگی اولویت دارد. بیشتر شبیه نقدی است که امروزه از وضع سازمانها در ایران داریم که روابط و ضوابط، جای شایستگی را گرفتهاند. در امر خدمت مسیحی، نباید روابط، جای خواندگی الهی را بگیرند. این تفکر دنیوی است و نباید بین مسیحیان در امر خدمت وجود داشته باشد. یکی از دلایل این اتفاقات، بیتوجهی به کلام خدا و جای خدا فکر و تصمیم گرفتن است.
نو ایمانان بیتجربه، نباید مسئولیت رهبری و شبانی را به دست بگیرند. خیلی از آنها به گناه میافتند و حتی با گناهی بازی میکنند و خود شبان جوان، در خدمت، وجدان پاکی ندارد. خادم خدا در خدمت، باید از وجدان پاکی برخوردار باشد در غیر این صورت، صدمات زیادی به خود فرد و بدن خداوند میرساند (دوم تیموتائوس ۳:۱؛ اول پطرس ۱۶:۳؛ دوم قرنتیان ۱۲:۱). نکته مهمی که شاید در خدمت شبانی خیلی به آن توجه نمیکنند این است که کلیسا و مردم، شبان را در موقعیتی قرار میدهند، که توقع دارند به مسائل مختلفی بپردازد و بر موضوعات مختلفی اشراف داشته باشد.
از او توقع میرود کلام خدا را بداند و قبل از موعظه، آن را زندگی کند و کسی باشد که مسیح را بشناسد؛ نهفقط شناخت سطحی بلکه شناخت عمیقتری از بقیه داشته باشد و کلام خدا را بهدرستی بازگو و تعلیم دهد. شبان باید مطالعات گسترده داشته باشد. بنابراین یک نو ایمان نمیتواند رهبر اول کلیسا شود چون این خدمت با خود مقامی به همراه دارد که فراتر از رهبری یک جلسه دو ساعته در هفته میباشد. پولس در مورد شبانی نو ایمانان میگوید: «و نو ایمان نیز نباشد، مبادا مغرور گردد و به محکومیت ابلیس دچار شود» (اول تیموتائوس ۶:۳).
خدمت خدا بسیار حساس است و نباید سطحی گرفته شود زیرا خانه خدا حرمت دارد و حرمت آن باید در عالیترین شکل با ترس و احترام حفظ شود تا خواندگی ما و خدمت ما باعث جلال خدا بشود. خواندگی ما از خدا است و برای خدا، نه برای ما و جلال ما! جایی که قداست و فروتنی واقعی وجود داشته باشد، جایی است که جلال خدا و برکت سماوی در آن دیده میشود. پولس به تیموتائوس می گوید: «تا بدانی که در خانۀ خدا که کلیسای خدای زنده و ستون و بنیان حقیقت است، چگونه باید رفتار کرد» (اول تیموتائوس ۱۵:۳).
بهصراحت میتوان گفت، بیشترین تأکید برای تشخیص خواندگی برای شبانی، بررسی زندگی فرد و شخصیت او است. شبان باید زندگی خداپسندانهای داشته باشد و از شخصیت معقولی برخوردار باشد. لیست معروفی که پولس درباره شخصیت شبان به تیموتائوس در نامۀ اول خود به او در فصل سوم میدهد، برای هر خادم مهم است: «این سخن درخور اعتماد است که اگر کسی در آرزوی کار نظارت بر کلیسا باشد، در پی کاری نیکو است. از این رو، ناظر کلیسا باید به دور از ملامت، شوهر وفادارِ یک زن، معتدل، خویشتندار، آبرومند، میهماننواز و قادر به تعلیم باشد؛ نه میگسار، یا خشن، بلکه ملایم؛ و نه ستیزهجو، یا پولدوست؛ نیز باید از عهدۀ ادارۀ خانوادۀ خویش نیک برآید و فرزندانش را در کمال وقار مطیع بار آورَد. زیرا اگر کسی نداند چگونه خانوادۀ خویش را اداره کند، چگونه میتواند کلیسای خدا را مراقبت نماید؟ و نو ایمان نیز نباشد، مبادا مغرور گردد و به محکومیت ابلیس دچار شود. وی باید در میان مردمانِ بیرون نیز نیکنام باشد تا به رسوایی و دام ابلیس گرفتار نیاید. همچنین خادمان کلیسا باید با وقار باشند؛ نه دو رو، یا میخواره و یا در پی منافع نامشروع. باید راز ایمان را با وجدانی پاک پاس بدارند و باید نخست آزموده شوند و اگر بَری از ملامت یافت شدند، در مقام خادم کلیسا خدمت کنند.
به همینسان، همسرانشان نیز باید با وقار باشند، و نه غیبتگو، بلکه معتدل و درخور اعتماد در همه چیز. هر خادم باید شوهر وفادارِ یک زن باشد و نیز باید از عهدۀ ادارۀ فرزندان و خانوادۀ خویش نیک برآید. خادمانی که نیکو خدمت کرده باشند، به مرتبهای والا خواهند رسید و در ایمان خود به مسیحْ عیسی از شهامتی عظیم برخوردار خواهند شد» (اول تیموتائوس ۱:۳-۱۳). اشتیاق برای خدمت شبانی و هر خدمت دیگری نیکو است. اما کلام خدا خصوصیاتی را برای خادم در نظر دارد که باید جدی گرفته شود. نکته جالب اینجا است که تأکید بیشتر روی شخصیت فرد است تا حتی تحصیلات و دورههای تعلیمی و کارهای تجربی آن فرد.
هیچ وقت تحصیلات و این که چه کسی سواد بیشتری دارد، در اولویت نبوده و نیست. خیلی از مردان بزرگ مثل ریچارد بکستر، تحصیلاتی نداشتند اما بین پیوریتنها از برجستهترین و مقدسترین شبانان است که پیوریتنها نیز، احترام فراوانی به عنوان شبان برای او قائل بودند. برای شبانی گلۀ خدا، باید قبل از هر چیزی اشتیاق به خدمت داشت، بعد به عطایای الهی مجهز بود و بعد شخصیتی سالم، خداپسند و مقدس داشت؛ قبل از دوست داشتنِ موعظه کردن، افرادی که به آنها موعظه میشود را دوست داشت و رابطه سالم اجتماعی و خانوادگی داشت.
خواندگی درونی و بیرونی
تعریف من از خواندگی و اتفاقاتی که در این خواندگی رخ میدهد تا کسی شبان شود، به این شرح است: خواندگی امری است درونی و بیرونی. قسمت درونی به قلب شخص و اشتیاق او مربوط میشود. این اشتیاق، مداوم است و نمیشود آن را پنهان یا خاموش کرد و نمیتوان از این حس فرار کرد. ارمیای نبی در کتاب خود، در فصل ۲۰ آیه ۹ میگوید: «ولی اگر بگویم، ذکری از او نخواهم کرد و دیگر به نامش سخن نخواهم گفت، آنگاه در دلم همچون آتشی سوزان میگردد، محبوس در استخوانهایم و از نگاه داشتنش در درونم خسته شده، توان خودداریِ بیشتر نخواهم داشت» (ارمیا ۹:۲۰).
این اشتیاق درونی بیوقفه و مستمر، برای هر خادمی لازم است. اشتیاقی که نشود به آن بیاعتنا بود و همانطور که ارمیای نبی میگوید: «همچون آتش سوزان گردد، محبوس در استخوانهایم و از نگاه داشتنش در درونم خسته شده، توان خودداریِ بیشتر نخواهم داشت». در این قسمت درونی، روحالقدس برای شعلهور نگاه داشتن این آتش اشتیاق، نقش مهمی ایفا میکند. روح خدا از درون، اشتیاقی در ما به وجود میآورد که قبل از ایمان، هرگز به آن حتی فکر هم نکرده بودیم. «زیرا خدا است که با عمل نیرومند خود، هم تصمیم و هم قدرت انجام آنچه را که خشنودش میسازد، در شما پدید میآورد» (فیلیپیان ۱۳:۲).
اما قسمت بیرونی، به تجهیز خدا و تأیید اعضای کلیسا مربوط میشود. خواندگی ما از طرف پدر و مادر یا دوستان و خواهران و برادران ایمانی ما نیست. این که عدهای فکر کنند چون ما مهربان هستیم و به نظر آنها انسان خوبی هستیم، میتوانیم شبان خوبی هم باشیم، درست نیست و برای تشخیص خواندگی کفایت نمیکند. با معیارهای انسانی، کسی را برای خدمت الهی نمیخوانند. اگر کسی چنین کند، بیحکمت عمل کرده است. شخص زمانی باید وارد خدمت شود، مخصوصا خدمت شبانی، که اول خداوند او را خوانده و با عطایای لازم، مجهز کرده باشد. این امری است بیرونی که در نجات ما هم صدق میکند.
ما حتی در نجات خود و برای ایمان به کار مسیح، نیاز به خواندگی خدا و برگزیدگی الهی داریم. در نجات ما نیز این خداوند است که پیشقدم میشود و بنا به فیض عظیم خود، ما را که در گناهان خود مُرده بودیم با مسیح زنده کرد تا فیض را از راه ایمان بیابیم (افسسیان ۱:۲ و ۸). پس نجات ما، مثل خواندگی ما برای خدمت، یک جنبه بیرونی دارد و از بالا و از سمت خدا شروع میشود. همچنین در نظر داشته باشیم که عیسای مسیح شاگردانش را خودش انتخاب میکند (لوقا ۱۲:۶-۱۶) و میگوید گوسفندان من صدای من را میشناسند (یوحنا ۲۷:۱۰). مسیح ما را انتخاب میکند برای نجات و میخواند برای خدمت (یوحنا ۱۶:۱۵).
بعد از خواندگی الهی و مجهز شدن به عطایا، نوبت به تأیید کلیسا است. کسی که اشتیاق به خدمت دارد توسط مردان و زنان خدا، پیران کلیسا و رهبران با تجربه و حکیم تأیید میشود، تا تمام جوانب خواندگی بررسی شود. پس خواندگی هم درونی است و هم بیرونی و هر کدام دو بخش دارند. جنبه درونی خواندگی در فرد، هم کار درونی روح خدا است و هم حس درونی عمیقِ خود شخص و اشتیاق و شوری است که به عنوان یک فرد ایماندار به مسیح، برای شاگردی و خدمت او دارد. برای جنبه بیرونی، ما هم تأیید خدا یا همان خواندگی الهی را طبق کتاب مقدس با مشاهدات عطایای فرد، لازم داریم و هم تأیید ریشسفیدان با تجربه و حکیم کلیسا را.
اگر کسی خواندگی درونی و بیرونی و شرایط آن را ندارد نباید صرفا برای این که کار دیگری نمیتواند بکند و یا این کار را ترجیح میدهد، وارد خدمت شبانی شود. نباید حتی چون پول دارد، برای خود خدمتی برپا کند و خود رهبر آن شود. حتی نباید چون کسی نیست، او وارد خدمت شبانی شود. بدن مسیح حساب و کتاب و حرمت دارد. مراسم کلیسایی و انجام وظیفه شبانی بهدرستی، کار هر کسی نیست و اگر خواندگی درونی و بیرونی با هم نباشد فرد به بدن مسیح صدمه خواهد زد. حتی باید در نظر داشت که خواندگیها نیز متفاوت است. ممکن است فرد، خواندگی داشته باشد اما نه برای شبانی و یا رهبری بلکه برای بشارت و کمک به شبان خوانده شده است.
بدن واحد است، اما اعضا متعدد. اول قرنتیان فصل دوازدهم از آیات ۱۲ تا ۳۱ درباره همین موضوع است. «۱۲ زیرا بدن هر چند یکی است، از اعضای بسیار تشکیل شده؛ و همۀ اعضای بدن، اگر چه بسیارند، اما یک بدن را تشکیل میدهند. در مورد مسیح نیز چنین است… ۱۸ اما حقیقت این است که خدا اعضا را آنگونه که خود میخواست، یکبهیک در بدن قرار داد. ۱۹ اگر همه یک عضو بودند، بدن کجا وجود میداشت؟ ۲۰ اما اعضا بسیارند، در حالی که بدن یکی است… ۲۹» آیا همه رسولند؟ آیا همه نبیاند؟ آیا همه معلمند؟». مسئله خواندگی در همینجا است. در آیه ۱۸ میبینیم که حقیقت این است که خدا اعضا را آنگونه که خود میخواست، یکبهیک در بدن قرار داد.
پس خدا نجات میدهد، به خدمت میخواند، برای خدمت مجهز میکند و به سلیقه خود در یک بدن قرار میدهد. یکی را چشم و دیگری را دست و به همین شکل بر حسب اراده مقدس و برای بنای بدن، که سر آن مسیح است. همه چیز از خدا است و برای خدا است تا او در همه چیز جلال یابد. در مورد خدمت شبانی با ۱۲ سال تجربه و صحبت با شبانان مختلف، باید بگویم که خدمت شبانی یک دعوت الهی سخت است. اگر به کسی که میخواهد وارد خدمت شبانی گردد بهدرستی توضیح داده شود که حقیقتا شبانی چه مسئولیت بزرگی است، مطمئنا آن فرد قبل از تصمیمگیری، بیشتر فکر خواهد کرد. خدمت شبانی کاری بسیار سنگین و طاقتفرسا است؛ خیلی از شبانان اگر میتوانستند، از کلیسا بیرون میآمدند. نه برای این که خدمت خدا را دوست ندارند بلکه چون اگر خدمت شبانی درست انجام شود، کار بسیار بسیار دشواری است و باید از خیلی چیزها گذشت. شایان ذکر است که در کنار این مراحل خواندگی و سختی کار شبانی، در این که خواندگی یک موهبت است، شکی نیست. این که خداوند کسی را برای کاری فرا بخواند، در خود افتخار محض است. چه افتخاری از این بالاتر که خداوند به سمت کسی عنایت و توجه کند و او را برای خدمت به خود، بخواند. وقتی این خواندگی از بالا است و خدا کسی را میخواند، این خواندگی با خود قوّت، حکمت، توانایی و هر آنچه لازم است را میآورد و دیگر آن شخص نمیتواند خدمت نکند (فیلیپیان ۱۳:۲).
کسی که برای موعظه کلام خدا خوانده شده باشد، نمیتواند ساکت باشد. رسولان در همه حال به گاه و بیگاه موعظه میکردند و با صبر بسیار و تعلیم دقیق، به اصلاح و توبیخ و تشویق ایمانداران میپرداختند. (دوم تیموتائوس ۲:۴) یکی از برجستهترین شخصیتهای مسیحی قرن هفدهم، “جان بانیان” است. او یکی از پیوریتنهای معروف قرن هفدهم و نویسنده کتاب بسیار مشهور “سیر و سلوک زائر از این دنیا” است، که بعد از کتاب مقدس یکی از پر فروشترین کتابهای جهان میباشد که به ۲۰۰ زبان ترجمه شده است. نکته جالب درباره “جان بانیان” در این مقاله آن است که چندی بعد از مسیحی شدن وی، افراد اطراف او در کلیسا به عطایای او پی بردند و او را تشویق و متقاعد کردند که این خواندگی را از طرف خدا دارد تا کلام خدا را موعظه کند.
در ذهن پیوریتنهای قرن هفدهم و الهیات اصلاحشده، فقط کسی میتواند وارد خدمت شبانی و موعظه شود که خصوصیاتی که در این مقاله ذکر کردیم را داشته باشد. زمانی که “جان بانیان” متوجه خواندگی خود میشود در آن محکم میایستد تا جایی که بهخاطر جفا، به مدت ۱۲ سال بین سالهای ۱۶۶۰ تا ۱۶۷۲ (و کمی از سال ۱۶۷۵) را در زندان میگذراند. دلیل آن، ممنوعیت موعظه کردن برای او بود. او یکی از دو هزار پیوریتنهایی بود که بهخاطر ایستادن روی حقیقت و توبیخ کلیسای انگلستان در زمان پادشاهی چارلز دوم، از کلیسا اخراج شده بود و اجازه موعظه نداشت. “جان بانیان” شش فرزند داشت و یکی از آنها نیز نابینا بود. او در کتاب “فیض فراوان برای سردسته گناهکاران” درباره فرزند نابینا و خانوادهاش بسیار با احساس صحبت میکند.
او میتوانست دست از موعظه بکشد و در آغوش خانواده خود باشد و ۱۲ سال از عمر خود را در زندان نباشد. اما با نگاه به زندگی او، متوجه میشویم که او بهطرز عجیبی، وقف خدایی شده بود که او را خوانده بود. این خواندگی برای “جان بانیان” آنقدر ارزشمند بود که او حاضر شد از خانواده و زندگی خود بگذرد. خواندگی واقعی چنین است. همراه خود، جدیت و فروتنی، امنیت و قوّت، تشویق و کلی فراز و نشیب دارد تا مرد خدا، در کنار خدا قد بکِشد و برای جلالی که در انتظار او است، رشد کند. افرادی مثل “جان بانیان” که خواندگی خدا را چنین جدی میگرفتند و با ترس و وفاداری حاضر به پرداخت بهایی اینچنین بودند، طبیعتا و به حق، جلال و شادی عظیمتری را در ابدیت به پاداش خواهند برد.
نقد روشن از وضع روشن
در این مقاله قصد ندارم به وضع شبانی در کلیساهای ایرانی بپردازم، اما نکاتی لازم به ذکر است، زیرا افرادی که اشتیاق به خدمت شبانی دارند و احساس میکنند خواندگی الهی و تمام خصوصیات لازم را نیز دارا هستند، همچنان از شبانان کنونی الگوبرداری میکنند. قبل از هر نقدی، خداوند را بهخاطر شبانان زحمتکش و وفادار کلیساهای ایرانی شکر میکنم. نکته قابل توجه در این مقاله این است که خدمت شبانی، رهبری و معلمی کلام خدا، نباید تبدیل به جایگاهی شود که افراد، بیشتر برای رسیدن به آن جایگاه، اشتیاق داشته باشند تا خود خدمت.
امروز، مخصوصا در خارج از ایران، باید مواظب بود تا مفهوم واقعی خدمت از بین نرود و مادیات، مقام و حفظ رابطهها جای خود را به خدمت ندهند. وای به حال کسی که برای جیب خود خدمت کند و موقعیت خدمتی را، فرصتی برای خدمت به خود و خانواده کند. نمونههای تاریخی مردان وفاداری که جان خود را برای خدمت دادهاند، همیشه باید مد نظر شبانان قرن بیستویک باشد تا خدمت خدا را سطحی نگیرند. امروز هر کسی از هر جای دنیا، میتواند موبایل خود را روشن کند و بهطور زنده، هرچه میخواهد بگوید و یک جماعتی صحبتهای او را ببینند و بشنوند.
امروز خیلیها از پشت کامپیوتر شبانی میکنند! جدا از بدعتها و تعالیم ضد مسیحی مثل گروههای ضد تثلیثی، مورمونها، شاهدین یهوه، آریَنها (آریَنیزم – Arianism) و از این دست، عده زیادی را در جامعه مسیحی میبینیم که خودجوش، کلام خدا را تعلیم میدهند و خود را با عناوین شبان، معلم، پژوهشگر، شَماس، رهبر و غیره معرفی میکنند. خیلی از این افراد، تعالیم سالمی ندارند و صحبتهای عجیبی میکنند که کتابمقدسی نیست. بعضی بهدلیل نداشتن دانش الهیاتی منسجم و آکادمیک است، بعضی بهدلیل انحراف از تعلیم پایه و بعضی گاها بهخاطر پراکندگی مطالعه و سردرگمی در کسب دانش است.
مطالعه خوب است اما برای ذهن مشوش و ناآماده میتواند خطرناک باشد. برای همین در مدرسه به ترتیب کلاس اول و بعد دوم و همینطور طبق اصولی پایهریزی میشود. همانطور که اگر متون درسی دوره دبیرستان را به کلاس سوم دبستان بدهید و بچه سوم دبستان را مجبور کنید که حتما درباره ریاضیات دبیرستان نظر بدهد، اگر فردی خود را معلم و شبان معرفی کند و حال آنکه نه خواندگی داشته باشد و نه تأیید کلیسایی و نه پایه تحصیلی درستی، طبیعتا نتیجهگیری او از مطالعه کلام و کتب دیگر، مخلوطی خواهد شد که فارغ از ژِست فرهیختگی، نه خود توان درک آن را دارد و نه دیگران.
در بحث خواندگی این موضوع بسیار اهمیت پیدا میکند که افرادی که خود را شبان و معلم کلام خدا میدانند، آیا طبق کتاب مقدس، هم درونی، با نیت و وجدان پاک و هم بیرونی، با تأیید خدا و ریشسفیدان حکیم میباشد؟ شاید احتیاج برای خدمت بین ایرانیان زیاد باشد اما نباید فضایی ایجاد شود که کسانی که خواندگی ندارند وارد شوند. نباید کلیسا تبدیل به کلاب شود و شبان مجلسگردان آن. مجلسگردانی که حتی شاید با نیت خوب، اما منحرف از انجیل و یا با نبود تجربه و عطایای لازم باشد.
یکی از دلایل عدم رشد و بلوغ روحانی همین است که رهبر و شبان کسی باشد که خواندگی او از بالا و الهی نباشد و مادیات و جسمانیت، جای خدمت خالصانه را گرفته باشد. مفهوم اصلی خدمت، اساسا گم شده و ماموریت کلیسا، که مستقیم از دهان مبارک خداوندمان عیسی مسیح صادر شد، بهدرستی درک و جدی گرفته نشده است. در بسیاری از کلیساها، سالیان سال است که رشدی نیست و هنوز قداست و بلوغ روحانی دیده و شاگردسازی نمیشود.
برای دیدن رشد سالم در مسیحیت بین ایرانیان، راهی طولانی در پیش است. باید تا میتوانیم دعا و تلاش کنیم هر کدام از ما که در خدمت هستیم و خواندگی الهی را دریافت میکنیم، با جدیت، فروتنی، قداست و وفاداری تا به آخر، گلۀ خداوند را شبانی کنیم و با موعظۀ وفادار به کتاب مقدس و انجیلمحور خوراک مناسبی برای رشد فرزندان خدا فراهم کنیم، شاگردسازی کنیم و به سراغ گمشدگان برویم تا پیام انجیل را به همگان بشارت دهیم تا برگزیدگانِ ایرانیِ خدا نجات یابند. برای جلال خدا! آمین
نویسنده: نیما علیزاده