تحلیلی فرامتنی از مناظرۀ توسلی و علیزاده در باب دستگذاری زنان در کلیسا
این مقاله را گوش کنید
بخش دوم
در بخش اول، از اصل کیستی و دو طیف حاکم در مناظره صحبت کردیم و به اهمیت گفتمان حاکم و گفتمان موازی بین دو طیف توسلی و علیزاده صحبت کردیم. همچنین بر این اصل تأکید کردیم که گفتمان از چه کسی برمیآید؛ بر اصل دوم یعنی “اصل چیستی” تاثیر مستقیم خواهد داشت. بیایید با هم کمی در اصل چیستی غور کنیم.
اصل چیستی
اصل چیستی، ناظر به انتخاب موضوع است. چرا از میان ارتشی از موضوعات اساسی، موضوعی با این مضمون، انتخاب طیف توسلی است؟ از یک نگاه، پاسخ به این سوال بسیار روشن است: پدیدۀ کشیش زن همیشه روایت معمول شبکهها و رسانههای مسیحی بوده است. توضیح کوتاه در استفاده از کلمۀ “پدیده” آن است که کشیش یا شبان زن در جامعۀ ایرانی، سبقۀ تاریخی نداشته است. البته در شبکههای تلویزیونی، معلمین زن و بانوان حاضر در نقش معلمین در رسانهها، در مقایسه با مردان کمتعداد نبوده و نیستند. اما کشیش زن یا شبان زن در طول تاریخ، تقریبا دو قرن نهضت پروتستان در ایران، موضوعی متداول نبوده و هنوز هم در چهارچوب کلیساهای رسمی حتی در طیف کاریزماتیک (کلیساهای جماعت ربانی و پنتیکاستی) نبوده و نیست. (صرفا جهت یادآوری، اینجا مراد فقط کشیش زن یا جنس مؤنث مورد نظر است و نه مناظره بر سر معلم زن که این موضوع اصلی این مناظره یا حتی این مقاله نیست).
با این اوصاف و آنچه پیشتر اشاره شد، نگاه برابرخواهانۀ طیف حاکم با توجه به روایت معمولی شبکههای تلویزیونی در بیست سال گذشته، از یکسو گفتمان جدید یا گفتمانآفرینی توسلی به حساب نمیآید. اما از یک جهت میتواند گفتمان جدید باشد که در فردای گشوده شدن درهای ایران، باب نهادن این عمل به هیچ وجه دور از انتظار نخواهد بود. عمل گفتمانساز از طیف توسلی پیشدرآمدی است برای تولید یک عمل در آینده. توسلی و طیف طرفدار خدمت شبانی زنان، بهخوبی میدانند که زمین در جامعۀ آیندۀ ایران برای ورود زنان در همۀ عرصههای برابر با مردان در عرصۀ کلیسای ایران حاصلخیز است، چون جامعه دست کم در چند دهۀ اخیر با گفتمان زنانگی و فمینیستی همآمیخته است و شدیدا با مردان حکمران مستبد در تضاد است. پس هنجار معمول جامعۀ فردا، بیشک بر کلیسای مسیحی فردا تاثیر خواهد گذاشت. از این جهت، طیف موافق خدمت شبانی زنان در کلیسا و روایتسازی برابرخواهانۀ طیف موافق، بدون شک در آینده درصد موفقیت بالاتری را به خود اختصاص خواهد داد. البته موفقیت را در این جریانسازی لازم به تعریف است؛ ولی بیشک به لحاظ آماری و عددی طیفی از زنان که به کلیسا پیوند خواهند خورد، بر موج جنبش زنانگی کلیسا سوار خواهند شد.
تحلیلی فرامتنی از مناظرۀ توسلی و علیزاده در باب دستگذاری زنان در کلیسا
زنان در جایگاه اجتماعی در چند دهۀ گذشته، بیشک تحت آماج فشار اجتماعی بودهاند. از طرف دیگر جنبشهای فمینیستی دست کم از دهۀ هفتاد شمسی به این سو، قدرت و ادبیات نظری و عملی قدرتمندی به خود گرفته است و این موضوع تا حدودی وامدار جریانات موازی و حاکم در دنیای غرب هم هستند، ولی کفۀ ترازو و تغییر برابرخواهی بیشتر بر عدالتخواهی برای زنان بوده که از موقعیتهای انسانی در جایگاه یک زن محروم ماندند و نه لزوما بر مصائب بالقوۀ یک زن در دنیای غرب تأکید دارند. به عبارت دیگر، زن ایرانی تجربۀ مساوی و برابری در عدالتطلبی با زن غربی نداشته است. زن ایرانی بیتردید تنها زنی است که با موضوع حجاب اجباری در مقایسه با همۀ جوامع، چه غربی و چه عموما اسلامی، دست به گریبان بوده و در حال مبارزه بوده و هست. به طبع، این زن نمونۀ ایرانی موجودیتی متفاوت و بینظیر از دیگر زنان را تجربه کرده است.
علاوه بر این، جالب است که در بحث مناظره و گفتمانسازی، کلیسای مجازی مهاجر تحت پوشش شبکههای تلویزیونی نیز در پی گفتمانسازی هستند. از این رو، هر دوی این گفتمانها کاملا گفتمانهای “وارداتی” هستند. اصل وارداتی بودن در ذات ناصواب یا غلط نیست، ولی از دو جنبه تحمیلی است. نخست این که، گفتمان از بیرون القاء میشود و لزوما با تجربه، دریافت و همذاتپنداری زنان داخل کاملا منطبق نیست. به عبارت دیگر، روندی که این گفتمان در غرب به شکل امروزی آن درآمده در طی دست کم یک قرن گذشته رخ داده است و به اصطلاح یک شبه به این موضوع نرسیدیم. به بیانی دیگر، فمینیسم غربی لزوما با فمینیسم ایرانی کاملا منطبق نیست و نمیتواند هم اینگونه باشد. این در حالی است که سرعت پدیدهسازی در دنیای امروز بهشدت سریعتر از روالی است که روایتهای موازی غربی در داخل کشور باب میشوند. از این نظر بحث “چیستی” و “چگونگی” بیارتباط به هم نیستند.
اما سوال اساسی برای دو طیف توسلی و علیزاده دعوا بر سر این است که چرا موضوعی مثل نقش زنان در خدمت کلیسایی به موضوع غالب در شبکههای اجتماعی و تلویزیونی مسیحی تبدیل میشود. پاسخ به این سوال در جایگاه “کیستی” در شکل ظاهری آن کاملا واضح است: «طیف حاکم، معتقد است که زنان با مردان برابرند». کتاب مقدس بر این برابری تأکید میکند. نقشگزینی برای مرد و زن نیز با ساختار کتاب مقدس و جامعه نیز تطابق ندارد. هر جنسی میتواند کار دیگری را نیز انجام دهد. جامعه نیز با این نگاه همنظر است؛ پس زنان نیز میتوانند برابر با مردان به مقام شبانی دستگذاری شوند. در مقابل، طیف مقابل تأکید را علاوه بر نص کتاب مقدس، بر قدمت و سنت مسیحی قرار داده و میگوید نگاه به عوامل بیرونی لزوما منطبق بر کتاب مقدس نیست.
منهای حاشیهها و جزئیات مربوط به تعلیم زنان یا اینکه طیف مخالف، تأکید بر عدم دستگذاری زنان دارد، از نگاه بیرونی و اجتماعی میتوان طیف موافق را آزاد اندیشتر (لیبرال)، به روزتر و منطبق بر تحولات اجتماعی خواند و طیف مخالف را محافظهکار و سنتی قلمداد کرد. در طول تاریخ کلیسا، دست کم بعد از جنگ جهانی دوم و ظهور لیبرالیسم نگاههای آزادانه، فرامتنی، اجتماعی از جمله باورهای مربوط به ورود زنان به عرصۀ خدمت در مقام کشیش و اسقف و در وجوه متأخر آن از ورود همجنسگرایان در همین وادیها از آبشخور الاهیات لیبرالی تغذیه شده و موضوعی بسیار پیچیده و مخفی نیست. برای مثال، کلیسای پروتستان مشایخی (پرزبیتری) ایران دست کم از پنجاه سال پیش، با توجه به ظهور مشایخ زن در نظام خدمتی کلیسا، گوی روایتسازی را از نه امروز، بلکه پنج دهۀ گذشته از گروههای کاریزماتیک ربوده و تا مرز زنان در نقش خدمت مشایخی پیش رفتند. این در حالی است که گروههای کاریزماتیک از جمله کلیسای جماعت ربانی و پنتیکاستی زنان را به صورت رسمی نامزد “شیخی” کلیسایی نمیکردند. در تحلیل ساده، ظهور گفتمانهای بیرونی و نقش گفتمانسازان و میسیونرهایی که به ایران وارد میشدند، گفتمان کلیسای پرزبیتری زمان خود را به ایران صادر کردند و به نوعی کلیسای پرزبیتری وارد کنندۀ این نوع نگاه شد. البته استفاده از واژگانی چون لیبرالیسم و محافظهکاری برای فضای کلیسای ایرانی هنوز شکل خامدستانهای دارد، ولی کیستی و چیستی افراد و موضوعات را بدون شک به هم پیوند میدهد که این خود به طیفسازی در کلیسا دامن میزند.
تحلیلی فرامتنی از مناظرۀ توسلی و علیزاده در باب دستگذاری زنان در کلیسا
در تحلیل نهایی، نگاهی که توسلی بر آن تأکید دارد، از جنبههای بسیاری بر نگاه لیبرالهای عالم مسیحیت در غرب منطبقتر است. البته همزمانی عرضۀ این گفتمان از طیف توسلی با جنبشهای اخیر زنان در ایران بیارتباط نیست. یعنی از یکسو، طیف خواهان دستگذاری زنان سوار بر موج عدالتخواهی برای زنان، فرصت را مغتنم شمرده تا با سوار بر رویدادهای جاری بحث برابرطلبی را در این بزنگاه تاریخی ارائه کند تا از قافلۀ تغییرات اجتماعی عقب نماند. این موضوع تا حدود بسیار زیادی با همین نوع نگاه الاهیات رهاییبخش و نگاه آزاد اندیشانۀ الاهیات سیاسی این طیف در دنیای غرب همخوانی دارد. ولی این بار، عرضۀ آن در این زمان و مکان تاریخی از سوی تلویزیونهای مسیحی و از طرف شخص توسلی (اصل کیستی) برای جامعه مسیحی رونمایی شده است. تکلیف طیف سنتی در این میان مشخص است. اما انتخاب موضوع و این که چه کسی این موضوع را در چه بازۀ زمانی به جامعۀ مسیحی عرضه میکند؛ موضوع اصل بعدی، یعنی اصل چگونگی است که در بخش سوم و نهایی به آن خواهیم پرداخت. اما در این میان، مخاطب باید با توجه به هوشمندی و ناپختگی دست به انتخاب بزند و از دو طیف، یک باور را بپذیرد. آیا مخاطب به دنبال گفتمانهای جاری و هیجانی است و این که به اندیشهها و سنتهای دوامدار در طول تاریخ کلیسا اتکا خواهد کرد. به هر روی، اهمیت در اصل چیستی، مستلزم بحثهای فراتر از این مناظرههای دم دستی است و باید این موضوعات، نه به صورت پراکنده و خام، بلکه با غور و تأمل از طرف معلمین کاردان به بحث و جدل درآید تا مخاطب، مسیر خود را با آزادی کامل انتخاب کند و با ارزیابی خود، شکل مورد نظر را انتخاب کند.
تحلیلی فرامتنی از مناظرۀ توسلی و علیزاده در باب دستگذاری زنان در کلیسا