کفاره چیست؟
این مقاله را گوش کنید
این مقاله به واژه کفاره و مفاهیم و نیز نتایج آن در مسیحیت، میپردازد و به این سوالات پاسخ میدهد که: کفاره چیست؟ از کجا وارد فرهنگ مسیحیت شده است و چه اثراتی به دنبال دارد؟ آیا از دیدگاه مسیحیت کفاره نیازی ضروری برای یک ایماندار یا حتی برای هر انسانی است؟ آیا انسانها اصلا نیازی به کفاره ندارند؟
قبل از هر چیز، واژه کفاره از لحاظ لغوی، به معنی چیزی است که با آن گناه را جبران میکنند و همچنین کلماتی چون تاوان، تقاص، جریمه، مترادف با واژه کفاره میباشند. در کتاب مقدس، این واژه عملی خاص است که به منظور رهایی از غضب خدا نسبت به گناه و مجازات انسان انجام میپذیرد و به طریقی اطلاق میشود که خدا برای رفع و آمرزش گناهان انسان فراهم آورده است؛ این عمل معمولا توسط قربانی کردن حیوان و ریختن خون آن انجام میگیرد. چنانچه کلام خدا میفرماید: «گناهان بر من غالب آمده است. تو تقصیرهای مرا کفاره خواهی کرد» (مزامیر ۳:۶۵).
اولینباری که ما با مفهوم کفاره در کتاب مقدس برخورد میکنیم در فصلهای نخستین کتاب پیدایش است. همانطور که میدانید، خداوند بعد از آفرینش آسمانها و زمین در روز ششم، انسان را شبیه خود آفرید و زمانی که به تمام خلقتی که آفریده بود نگریست، گفت: «همانا بسیار نیکو است».
در باب ۱ سفر پیدایش میبینم که خداوند ۷ مرتبه میفرماید که آنچه آفریده است نیکو است، در انتهای همین باب و بعد از آفرینش انسان، این نیکویی به اوج خود میرسد و خداوند میفرماید که بسیار نیکو است! این بار با افزودن واژه «بسیار» درصدد تأکید آفرینش بینقص خود در خلقت انسان است. عدد ۷ در کتاب مقدس به معنی پُری و کاملیت است و وقتی خدا هفت بار نیکو بودن خلقت را اعلام میکند، در واقع این مهم را نشان میدهد که چیزهایی کامل، بینقص و خالی از هر ایراد و کمبودی، خلق کرده است.
در واقع انسان اولیه در باغ عدن هیچ کمبودی نداشت و بهطور مستقیم و بدون هیچ ترسی، آزادانه در ارتباط نزدیک با خالق خود بود و با او مصاحبت دوستانه داشت. در ادامه میبینیم که انسان ناسپاس، با وجود تمام این نیکوییها و رابطه لذتبخشی که با خدا داشت و همه چیز برایش در حدِ ایدهآل مهیا بود، از دستور خدا مبتنیبر نخوردن از میوه درخت ممنوعه سرکشی میکند و با این انتخاب آگاهانه، گناه و مرگ، وارد زندگی آدم و حوا و انسانهای بعد از آنها میشود و انسان زیر محکومیت خدا قرار میگیرد.
خدا از قبل به آدم و حوا گفته بود که اگر چنین خطایی مرتکب شوند، خواهند مرد. هر چند مرگ جسمانی برای آنها در همان لحظه گناه کردنشان رخ نداد -سالهای بعد، هر دو از لحاظ جسمانی نیز مردند و این تأخیر در مرگ جسمانیشان، به معنی زیر سوال رفتن حرف خدا نبود، بلکه فیض و محبت و رحمت خدا موجب شد که آنها قبل از مرگ جسمانی، فرصت توبه و بازگشت به حضور خدا را داشته باشند- ولی در همان لحظه که مرتکب گناه شدند، از لحاظ روحانی مردند و آن رابطه شیرین و نزدیکِ قبل از گناه با خدا، از دست رفت.
آدم و حوا بهخاطر کار خطایی که انجام داده بودند، ارتباط روحانی خود را با خدا از دست دادند و در حس شرمندگی، خجالت و ترس غوطهور شدند و بهخاطر این شرم و ترس، بر خلاف گذشته، این بار خود را در باغ عدن از خدا مخفی کردند. آدم و حوا متوجه شدند که عریانند، اما این عریانی تنها عریانی جسمانی نبود بلکه آنها از لحاظ روحانی نیز خود را در حضور خدا برهنه میدیدند.
انسان گناهکار تلاش کرد با برگهای درختان، برهنگی جسمانی خود را بپوشاند و حجابی برای پنهان کردن عریانی خود بسازد، اما برگهای درخت چیزی نبود که دردشان را درمان کند و شرم، رسوایی و ترس از مجازات شدن و روبهرو شدن با خدای قدوس عادل، چیزی نبود که بتوان از آن گریخت؛ این حسِ خطاکار بودن، چیزی نبود که بتوان ننگ و عار آن را با برگهای درخت پوشاند و انسان اولیه حجابی نداشت تا کراهت عصیان روحش را بدان بپوشاند.
آدم و حوا از لحاظ روحانی، برهنه و عریان و شرمسار بودند؛ اینجا بود که علیرغم گناه و بیوفایی انسان، خداوند همچون پدری پر محبت، وارد صحنه میشود و برای پوشش دادن این برهنگی جسمانی و بهخصوص عریانی روحانی انسان، اقدامی مینماید. خداوند حیوان بیگناهی را از باغ عدن میگیرد و آن را برای آدم و حوا قربانی میکند؛ خون حیوان بیگناهی ریخته میشود.
پوست آن حیوان به عنوان لباس، پوششی برای عریانی جسمانی آدم و حوا و خون آن حیوان، پوششی موقتی برای دفع خشم و غضب خدا و اجرای عدالت او علیه عریانی روحانی انسان مهیا میکند. خدا از قبل گفته بود که نتیجه گناه مرگ است و خدا با این کار، با مرگ نیابتی حیوانی بیگناه، طریقی فراهم میکند تا انسان اولیه، فرصتی برای توبه و برگشت به حضورش داشته باشد. «خداوند خدا برای آدم و زنش رختها از پوست بساخت و ایشان را پوشانید» (پیدایش ۲۱:۳).
واژه کفاره، همچنین مشتقی از واژه کفر، به معنی پوشاندن حقیقت یا ضدیت با حقیقت، است و نیز کافر به معنی شخصی است که حقیقت را میپوشاند و رد میکند؛ به این ترتیب، خدا با عمل قربانی کردن حیوانی در راه پوشاندن عریانی انسان اولیه، عمل کفاره را برای آنها انجام داد. این خداوند بود که انسان را پوشانید. میتوان رحمت و فیض خدواند را در همین ابتدای کتاب مقدس مشاهده کرد که خدا، نهتنها به دنبال هلاک کردن انسان نبود، بلکه مانند طبیبی ماهر در پی التیام درد مخلوق عاصی خود است.
سوال اینجا است که چرا خدا بدون کفاره کردن، گناه آدم و حوا را نبخشید؟ چرا باید خونی ریخته شود؟ آیا خدا از خونریزی و کشتار لذت میبرد؟ باید گفت خداوند ما، خدای محبت است اما همچنان خدای عادل و قدوس نیز هست؛ خداوند در عین حال نمیتواند بهخاطر محبت خود، عدالت و قدوسیت خود را نادیده بگیرد و از گناه بگذرد و آن را ببخشد زیرا کلام خدا میفرماید: «گناه را با محفل مقدس نمیتوانم تحمل نمایم» (اشعیا ۱:۱۳).
وجود گناه در زندگی انسان، بین او و خدا فاصله بسیار عمیقی به وجود میآورد که خدا از انسان رویگردان میشود، زیرا خدایی قدوس است. «لیکن خطایای شما در میان شما و خدای شما حایل شده است و گناهان شما، روی او را از شما پوشانیده است تا نشنود» (اشعیا ۲:۵۹). برای اینکه هم محبت و هم عدالت خدا اجرا شود، لازم است عملی با عنوان کفاره برای نجات بشر و مهیا ساختن راهی برای برگشت او به حضور خدا، انجام شود و این تنها راه ممکن است.
پس از این اتفاق، ریخته شدن خون و مرگ یک حیوان به صورت اصلی روحانی، بین انسان و خدا به وجود آمد که هزاران سال بعد، خداوند این قانون را به صورت شفاهی به خادم خود، موسی داد تا به عنوان اصلی غیر قابل اجتناب، در شریعت ثبت شود و مطابق عهد عتیق، این فرضیه به عنوان یکی از ابتداییترین شروط و حیاتیترین ملزوماتِ آمدن به حضور خدا، بخشش گناهان، عبادت و پرستش قوم یهود بود.
این اتفاق از همان لحظه گناه آدم و حوا با عنوان کفاره، برای ابد به وجود آمد که بعدها در قربانی کردن هابیل، نوح، ابراهیم و… تا عهد شریعت و تا زمان عیسی مسیح، همواره برقرار بود. عمل کفاره مانند رودی قرمز رنگ و پر از خون، از ابتدای کتاب مقدس، تا انتهای آن در جریان است. در عهد عتیق، نظام قربانی و کفاره برای گناهان به عنوان طریقی که آشتی بین خدا و قومش را دوباره برقرار میگردانید، عمل میکرد.
«زیرا که جان جسد در خون است، و من آن را بر مذبح به شما دادهام تا برای جانهای شما کفاره کند، زیرا خون است که برای جان کفاره میکند» (لاویان ۱۷:۱۱). قربانیها، خود معرف فیض الهی بودند زیرا که مجازات گناه، مرگ گناهکار بود (حزقیال ۱۸:۲۰). اما رحمت خدا، قربانی دیگری را به جای شخص خطاکار میپذیرفت. لزوم انجام این قربانی، بهخوبی گواه آن است که واکنش خدای قدوس نسبت به گناه به حدی شدید است که بدون ریختن خون آمرزشی را نمیتوان متصور شد. «و به حسب شریعت، تقریبا همه چیز به خون طاهر میشود و بدون ریختن خون، آمرزش نیست» (عبرانیان ۲۲:۹).
در کتاب مقدس، محبت خدا ۲۹۰ بار، اما عمل کفاره و قربانی، در ۱۳۰۰ آیه ذکر شدهاند که نشاندهندۀ این است که محبت خدا، برای بشر از طریق عمل کفاره و قربانی کردن جامع عمل میپوشد. در واقع این عمل، برگرداندن موقعیت انسان به مقام از دست رفتهاش است. گناه انسان را از حضور خدا بیرون میکند اما کفاره، انسان را دوباره به حضور خدا برمیگرداند.
همۀ انسانها از زمان آدم و حوا تا به حال، گناه کردهاند و سزاوار محکومیت و مجازات الهی هستند؛ اما خدا بهواسطه رحمت خود، وسیلهای فراهم آورد تا بشر دچار این مجازات نشود. در زمانهای گذشته و عهد عتیق، یهودیان همواره حیواناتی را قربانی میکردند تا خشم خدا را فرو نشانند؛ به این صورت غضب خدا به جای آنکه بر سر آنها بیاید، بر آن حیوان فرو میآمد و پس از قربانی حیوان، آن را بر روی مذبح قربانی میسوزانیدند و این عمل کفاره نام داشت.
همچنین یهودیان، هر ساله روز بهخصوصی به نام روز کفاره داشتند. بنابراین برای دریافت بخشش خدا و فرو نشاندن خشم او و نیز اجرا شدن عدالت، باید خونی ریخته شود و قربانی زندهای تقدیم گردد. چرا ما ایمانداران مانند یهودیان، حیوانی را به عنوان کفاره، قربانی نمیکنیم؟ مفهوم کفاره و عمل آن برای مسیحیان به چه صورت است؟
در حقیقت عهد عتیق، سایهای بود از حقایق آینده و نیز کفاره و قربانی کردن حیوانات، پیشدرآمدی بر قربانی پسر خدا و ریخته شدن خون او، به عنوان بره خدا، برای بخشش گناهان بشر بود. کلام خداوند میفرماید: «زیرا که چون شریعت را سایهٔ نعمتهای آینده است، نه نفس صورت آن چیزها، آن هرگز نمیتواند هر سال به همان قربانیهایی که پیوسته میگذرانند، تقربجویندگان را کامل گرداند» (عبرانیان ۱۰:۱)، و نیز میفرماید: «زیرا محال است که خون گاوها و بزها رفع گناهان را بکند» (عبرانیان۴:۱۰).
با وجود قانون قربانیها و شریعت موسی، مشکل گناه انسان همچنان باقی بود زیرا هیچ انسانی نبود تا بتواند تمام شریعت را رعایت کند و عادل شمرده شود. خدا ۱۵۰۰ سال به انسان فرصت داد تا وضعیت روحی خود را در آینه شریعت ببیند تا هر دهانی بسته شود و تمام انسانها در قبال گناهشان مسئول شناخته شوند و درک کنند که همیشه نیاز به منجی و رحمت خدا دارند. تلاشهای انسانی برای عادل شدن در حضور خدا همیشه محکوم به شکست است و در واقع نظام قربانیهای عهد عتیق، تسکینی موقتی برای درد انسان فرو افتاده بود، نه درمان قطعی آن!
پس مطابق کتاب مقدس، قربانی حیوانات و تمامی شریعت بستری شد تا مسیح منجی وارد جهان ما شود و به عنوان شخصی عادل، همچون بره قربانی، جان خود را بر روی صلیب قربانی کند تا به این صورت، آن کفاره حقیقی و مورد نیاز بشر را به درگاه خدای پدر بپردازد. به این طریق بود که مسیح عادل در راه بیدینان و گناهکاران این جهان بر روی صلیب فدا شد و همه کسانی که به این کفاره مسیح ایمان بیاورند، در حضور خدا پاک و عادل شمرده خواهند شد.
در حقیقت، گناه که بهوسیله یک شخص وارد جهان شده بود، توسط یک انسان عادل و بیگناه نیز از جهان برداشته شد. اشعیای نبی این مطلب را به زیبایی هرچه تمام، حدود ۷۰۰ سال پیش از میلاد مسیح پیشگویی کرده بود: «لکن او غمهای ما را بر خود گرفت و دردهای ما را بر خویش حمل نمود و ما او را از جانب خدا، زحمت کشیده و مضروب و مبتلا گمان بردیم. و حال آنکه بهسبب تقصیرهای ما مجروح و بهسبب گناهان ما کوفته گردید. و تأدیب سلامتی ما، بر وی آمد و از زخمهای او ما شفا یافتیم. جمیع ما مثل گوسفندان گمراه شده بودیم و هر یکی از ما به راه خود برگشته بود و خداوند گناه جمیع ما را بر وی نهاد» (اشعیا ۴:۵۳-۶).
مسیح آن بره کامل فصح بود که کفاره گناهان ما شد و به مرگ نیابتی، به جای ما مرد تا ما در حیات او شریک شویم. اما بعد از سه روز از مرگ قیام کرد و قدرت مرگ را هم نابود ساخت و به قیام خود از مرگ ثابت کرد که قربانی شدن، در حضور خدای پدر مقبول شده است. «به فیض او مجانی عادل شمرده میشوند بهوساطت آن فدیهای که در عیسی مسیح است. که خدا او را از قبل معین کرد تا کفاره باشد بهواسطه ایمان بهوسیله خون او، تا آنکه عدالت خود را ظاهر سازد، بهسبب فرو گذاشتن خطایای سابق در حین تحمل خدا (رومیان ۲۴:۳-۲۵)؛ «و او است کفاره بهجهت گناهان ما؛ و نه گناهان ما فقط، بلکه بهجهت تمام جهان نیز» (اول یوحنا ۲:۲).
اما تفاوتی که قربانی مسیح، با قربانیهای عهد عتیق دارد، این است که مسیح یکبار و برای همیشه قربانی شد و دیگر نیازی به قربانی به سبک عهد عتیق نیست و برای ما مسیحیان، دیگر نیازی به هیچ قربانی نمیباشد. «و نه آنکه جان خود را بارها قربانی کند، مانند آن رئیس کهنه که هر سال با خون دیگری به مکان اقدس داخل میشود؛ زیرا در این صورت میبایست که او از بنیاد عالم بارها زحمت کشیده باشد. لکن اکنون یک مرتبه در اواخر عالم ظاهر شد تا به قربانی خود، گناه را محو سازد. چنانکه مردم را یکبار مردن و بعد از آن جزا یافتن مقرر است، همچنین مسیح نیز چون یکبار قربانی شد تا گناهان بسیاری را رفع نماید، بار دیگر، بدون گناه، برای کسانی که منتظر او میباشند ظاهر خواهد شد بهجهت نجات» (عبرانیان ۲۵:۹-۲۸).
بنابراین کار مسیح بر روی صلیب و قربانی شدن، کاری کامل بود که ما را از گناهان، لعنتها و خشم خدا و جدایی ابدی میرهاند. ما بهواسطۀ خون پر بهای مسیح و ایمان به آن، میتوانیم رابطه از دست رفته در باغ عدن را، دوباره به دست آوریم؛ عضو خانواده الهی شویم و وارث تمام برکات مسیح گردیم. امروز ما ایمانداران بهخاطر خون مسیح، دلیری داریم تا در مقابل تخت فیض خدا، بدون گناه و محکومیتی بایستیم و او را با تمام وجود شکر گوییم و پرستش کنیم.
عمل کفاره، یکی از اصلیترین دلایلی است که مسیح میبایست در جسم بشری وارد جهان میشد و با این طریق گناه جهان را برمیداشت. البته چنین عملی، در عین سادگی، چنان عمیق و پر از اسرار است که انسان خاکی تنها میتواند جزیی از این حقیقت زیبا را درک کند، به حدی که برای ایمان آوردنش کافی است. به همین دلیل، منتقدان کتاب مقدس، عمل کفاره مسیح را خوار میشمارند و از آن به عنوان کمدی الهی نام میبرند. اما همانطور که کلام خدا میفرماید، ذکر صلیب و عمل شگفتانگیز کفاره مسیح برای هالکان، حماقت است.
اگر حتی این کار به نظر دشمنان انجیل حماقت باشد، خدواند با چنین حماقتی، حکمت حکمای جهان را رسوا میسازد، زیرا که چنین حماقتی باعث نجات میلیونها انسان از مرگ ابدی میشود! هللویاه، در حقیقت این کار خدا، در ذهن محدود ما نمیگنجد، اما میدانیم که باعث نجات ما است و این برای ما کافی است.
«کیست که عمق فکر و اندیشه خدا را بداند و به ژرفای افکار او پی ببرد؟ لیکن امروز این شادی برای ما رایگان به دست آمده است و این عمق محبت خداوند را نسبت به انسان گناهکار نشان میدهد. چه در عهد عتیق و چه در عهد جدید، این خدا است که مقتدرانه انسان را میپوشاند و بهخاطر عشق و محبت پدرانهاش نسبت به انسانها بهای خطایای آنها را میپردازد و طریقی برای نجات مهیا میسازد، زیرا او یهوه یَری (خدای مهیا کننده) است. لکن خدا محبت خود را در ما ثابت میکند از اینکه هنگامی که ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد» (رومیان ۵: ۸).
زندگی و مرگ مسیح، معرف آن است که خدا مصرانه و جانبازانه در پی به دست آوردن دل پر آشوب و دردمند بشر است. خدا خود بهای آشتی را پرداخت و منتظر است تا انسان، دستِ دراز شده به سوی او را بفشارد. آیا امروز این دعوت را خواهیم پذیرفت ؟ یا با بیحوصلگی از کنار چنین حقیقتی رد خواهیم شد؟ آیا با تمسخر به آن خواهیم نگریست و معجزه را از دست خواهیم داد؟ تصمیم با شما است دوست عزیز! در نام عیسی مسیح، آمین
نویسنده: دانیال
منابع: تفسیر کاربردی، موعظه کشیش هایک، نوشتههای افشین لطیفزاده در باب مرگ مسیح.