واسطه بودن مسیح

این مقاله را گوش کنید
واسطه بودن مسیح
خدا را در اراده ابدیاش چنین پسند آمد که خداوند عیسی، یعنی پسر یگانه خود را به عنوان واسطه، در میان خدا و انسان، انتخاب و مقرر فرماید بهطوریکه او پیامبر و کاهن و پادشاه و رأس و منجی کلیسای خود و وارث همهچیز و داور عالم باشد؛ خدا به مسیح قومی عطا فرمود که نسل او باشد و توسط او در وقت معین خریداری و دعوت گردد و عادل شمرده و تقدیس و پُرجلال شود.
پسر خدا، که اُقنوم دوم در تثلیث اقدس است، همچون خدای حقیقی و سرمدی و با پدر همذات و مساوی میباشد، وقتی زمان به کمال رسید، طبیعت انسان را با همه صفاتِ اصلی و ضعف معمولی آن، بر خود گرفت ولی بدون گناه بود و بهوسیله قدرت روح القدس در رحم مریم باکره قرار گرفت و از او متولد گردید؛ بهنحوی که دو جنبه کامل و متمایز یعنی جنبه الهی و جنبه انسانی بهطور جدانشدنی در یک شخص جمع شد و آن هم بدون تبدیل یا آمیختگی و اغتشاش.
آن شخص، خدای حقیقی و انسان حقیقی و درعینحال، مسیح واحد میباشد که یگانه واسطه میان خدا و انسان است. خداوند عیسی در جنبه انسانی خود، که به شرح بالا با جنبه الهی یکی شد، با روح القدس به فراوانی تقدیس و مسح گردید و در خود همه خزائن حکمت و معرفت را جمع داشت و پدر را پسند آمد که در عیسی کل کمال ساکن شود، بهطوری که او مقدس و بیآزار و پاک و پر از لطف و راستی بوده و برای اجرای مأموریت خود به عنوان واسطه و ضامن بهطور کامل آماده باشد.
عیسی این مأموریت را برای خودش بهوجود نیاورد بلکه از طرف پدر برای آن دعوت شد و پدر تمام قدرت و داوری را به او سپرده و اجرای آن را به او محول نمود. خداوند عیسی این مأموریت را با رضایت کامل قبول فرمود و برای اجرای آن در زیر شریعت قرار گرفت و شریعت را بهطور کامل اجرا نمود و عذابهای شدید در روح خود و دردهای بسیار سخت در بدن خود متحمل گردید و مصلوب شده، جان داد و مدفون گردید و مدتی تحت تسلط مرگ قرار گرفت اما بدن او فسادی ندید؛ روز سوم، با همان بدنی که در آن عذاب کشیده بود از مرگ برخاست؛ با همان بدن به آسمان صعود فرمود و در آنجا در دست راست پدر نشسته است و برای ایمانداران شفاعت میکند؛ در پایان جهان مراجعت خواهد کرد تا انسانها و فرشتگان را داوری نماید. مسیح به تمام کسانی که نجات را برای آنها فراهم فرموده است، به یقین و در عمل نجات را ارزانی میفرماید.
برای آنها شفاعت میکند و به آنها در کلامش و توسط کلامش اسرار نجات را آشکار میسازد؛ آنها را توسط روح خود در عمل ترغیب مینماید که ایمان بیاورند و اطاعت کنند و دلهای آنها را توسط کلام و روح خود اداره میفرماید و همه دشمنانشان را، بهوسیله قدرت و حکمت خود از راههایی که با روشهای عجیب و غیرقابل بررسی او هماهنگی دارد، شکست میدهد.
«اینک، بنده من که او را دستگیری نمودم و برگزیده من، که جانم از او خشنود است، من روح خود را بر او مینهم تا انصاف را برای امّتها صادر سازد» (اشعیا ۱:۴۲). «بلکه به خون گرانبها، چون خون برۀ بیعیب و بیداغ، یعنی خون مسیح» (رساله اول پطرس ۱۹:۱). «من پادشاه خود را نصب کردهام، بر کوه مقدّس خود صهیون» (مزامیر ۶:۲). «زیرا که شوهر سر زن است، چنانکه مسیح نیز سر کلیسا و او نجاتدهندۀ بدن است» (افسسیان ۲۳:۵).
برگرفته از اعتقادنامه وست مینستر در خدمات مکاشفه