موعظهای که به قلب نفوذ میکند
این مقاله را گوش کنید
موعظهای که به قلب نفوذ میکند
مشارکت فرهنگی
اخیرا، چند کتاب و وبسایت من را در روش تفسیر و “مشارکت فرهنگی” در امر موعظه، مرجع خوبی معرفی کردهاند. این کتابها شامل نقل قولهایی از ارجاعات فرهنگی معینی در موعظههای من هستند. متوجه این تعریف و تمجید هستم و خیلی سپاسگزارم، اما همزمان دربارۀ روشی که این امور شرح داده شدهاند، نگرانیهایی هم دارم. بهسادگی میتوانم تصور کنم که تعدادی از واعظین (مخصوصا واعظین جوان) برای تقلید از این روش مشتاق باشند و از اصول و قوانین دور شوند.
سه جنبۀ موعظه
به نظر من میشود گفت هر موعظه باید سه جنبه یا هدف داشته باشد. اول، شما باید در موعظهتان از محتوای متن کتاب مقدس استفاده کنید، دوم، باید همیشه مسیح و انجیل را موعظه کنید و در آخر، باید برای قلبها موعظه کنید. به عبارت دیگر، باید حقیقت را موعظه کنید و نه صرفا نظر شخصی خودتان را. باید خبر خوش انجیل را موعظه کنید و نه صرفا نظرات خوب بدهید. باید طوری موعظه کنید که حقیقت به قلبها نفوذ کند و نه صرفا در ذهن مردم بماند. اولین مورد اغلب به عنوان تیتر موعظهٔ تفسیری مورد بحث قرار میگیرد و دومین مورد اغلب موعظهٔ مسیحمحور خوانده میشود. سومین مورد معمولا بخش کاربردی نامیده میشود (هر چند به نظر من هر یک از این سه جنبه شامل دستهبندیهای سنتی بیشتری هستند).
چگونه میتوان مشارکت فرهنگی را موعظه کرد؟
در چنین چهارچوبی، چگونه میتوان مشارکت فرهنگی را موعظه کرد؟ بیشتر افراد ممکن است بگویند که در چهارچوب من نمیگنجد؛ متن را موعظه کن، مسیح را موعظه کن و به قلبها نفوذ کن. ممکن است آنها در تلاش برای اضافه کردن چهارمین دستهبندی باشند. اما ممکن است به نظر بیاید ارجاع به فرهنگ اساسا نوعی کسب اعتبار برای واعظ است. این اشتباه خواهد بود. اما برای ارجاع دادن باید دانش خود را به نمایش بگذارید که شاید خودنمایی به نظر برسد، چیزی که من سعی در انجام آن ندارم.
نفوذ به قلبها
ممکن است شما تعجب کنید اگر بگویم که ارجاعات فرهنگی برای من تلاشی در جهت نفوذ به قلبها است. اما ممکن است بگویید آیا این ارجاعات به نیچه[۱] یا دکونینگ[۲] اندیشمندانه هستند و طراحی شدند که افکار را جذب کنند و نه احساسات؟ نه کاملا. یکی از نکات مهم این است که چگونه “قلب” را توصیف میکنیم. به یاد داشته باشید که با استناد به کتاب مقدس، قلب در درجۀ اول احساسات نیست، بلکه جایگاه اساسی برای تعهدات و اعتمادمان میباشد که مرکز کنترل تمام زندگیمان است. بنایراین برای موعظهای که به قلب نفوذ میکند باید مستقیم به سراغ تعهدات برجستۀ افراد رفت. این تعهدات هستند که امیال، افکار، احساسات و اعمالشان را تحریک میکند.
قلب جمعی
تعاریف زیادی دربارۀ “فرهنگ” وجود دارد، اما به نظر من بهترین تعریف “قلب جمعی” است. آن مجموعهای از تعهدات برجستهای است که توسط مجموعهای از افراد پذیرفته و به اشتراک گذاشته میشود. مستمعین من – مسیحی و غیر مسیحی – در یک دنیایی بسیار سکولار که اخیرا آن را پستمدرنیزم مینامند، با فرهنگ بین المللی منهتن زندگی میکنند که این ویژگی اصلی و برجسته میتواند اشتباه باشد که منبع بسیاری از آرزوهای عمیق، ترسهای بیاننشده و درگیریهای درونیشان است.
ارجاعات فرهنگی
بنابراین ارجاعات فرهنگی بهسادگی روش من است تا وارد دنیای مخاطبینم بشوم تا به آنها کمک کنم تا عمیقا ببینند چه چیزی کارهای روزانهشان، روابط عاشقانه و خانوادگی، نگرشهایشان نسبت به روابط جنسی، پول و قدرت را شکل میدهد. من در جستوجوی ایجاد پایههای سادۀ فرهنگ شهرمان به منظور کمک به مردم برای شناخت کامل خودشان هستم و تصور کنید زندگی به عنوان یک مسیحی در اینجا به چه معنایی است.
موعظه باید در قلب و جان نفوذ کند
بنابراین صرفا تقلید از هر واعظی که از ارجاعات فرهنگی زیادی در موعظههایش استفاده میکند، میتواند اشتباه باشد. در جاهای زیادی از دنیا، نقل قول از سورن کییرکگور[۳] غیر معمول نیست و اگر بهدرستی انجام شود موجب میشود مردم بگویند، اوه، پس به همین دلیل است که به این روش فکر و احساس تمایل دارم و این همان چیزی است که میخواستید به دست آورید. اما در دیگر جاهای دنیا موجب میشود صرفا مردم بگویند، وای، او واقعا اندیشمند و با هوش است. اگر واکنش دوم چیزی است که از مردم میگیرید، باید در این صورت تغییراتی در کار خود بدهید. اصول جهانی در اعمال رسولان ۳۷:۲ آمده است؛ موعظه باید در قلب و جان نفوذ کند. ابزارها و روشهایی که ما برای رسیدن به چنین منظوری اتخاذ میکنیم، بستگی به فرهنگ شما دارد.
[۱] Nietzsche
[۲] Willem de Kooning
[۳] Søren Kierkegaard (فیلسوف مسیحی دانمارکی)
نویسنده: تیم کِلِر