مروری بر کتاب‌های اول و دوم تواریخ

مروری بر کتاب‌های اول و دوم تواریخ

نویسنده: ناشناس

هدف: هدایت بازسازی پادشاهی پس از دوران تبعید با تأکید بر وحدت اسرائیل، پادشاه، معبد، برکات و لعنت‌های فوری.

تاریخ نگارش: ۵۲۰-۴۰۰ ق.م

حقایق کلیدی

  • پادشاهی متحد سلیمان و داوود، الگویی برای کسانی که در جست‌وجوی برکات خدا هستند، می‌باشد.
  • پایبندی به آرمان‌های خدا برای پادشاهی، معبد و اتحاد قوم خدا، سرنوشت هر نسل از اسرائیل را تعیین می‌کرد.
  • نسل‌های آیندۀ قوم خدا باید از تاریخ اسرائیل، اولویت‌ها و الگوهای وفاداری مورد انتظار آنها را بیاموزند.

نویسنده

سنت یهود، عِزرا را نویسندۀ اصلی کتاب‌های تواریخ (اول و دوم تواریخ دو نیمۀ یک کتاب واحد هستند)، کتاب عِزرا و نِحِمیا می‌داند. حداقل با توجه به دو مورد مهم، می‌توان گفت نویسندۀ تواریخ، عِزرا بوده است: (۱) این کتاب‌ها در دوران پسا تبعید در حدود دوران خدمت عِزرا نوشته شدند (به زمان و مکان نگارش دقت کنید) و (۲) بخش‌های زیادی از کتاب تواریخ، شباهت‌های فراوانی با وظایف کاهنان دارند که زیربنای کار عِزرا را تشکیل می‌دهند (به بخش “اهداف و ویژگی‌ها” رجوع کنید).

با این وجود، با توجه به چند مسئلۀ دیگر می‌توان به این نظرات به دیدۀ تردید نگاه کرد: (۱) تاریخ تألیف کتاب تواریخ نمی‌تواند محدود به دوران زندگی عِزرا باشد (بخش زمان و مکان نگارش را نگاه کنید). (۲) تأکید بر پادشاهی در آموزه‌های عِزرا دیده نمی‌شود. (۳) نگرانی عِزرا در مورد ارتداد، به‌دلیل ازدواج‌های مختلط موضوع برجسته‌ای در تواریخ نیست (دوم تواریخ ۱:۱-۳۱:۹).

این دیدگاه سنتی همچنان به صورت یک فرضیه باقی مانده است. بی‌تردید خدمت عِزرا با آموزه‌های تواریخ هم‌خوانی دارد و حتی شاید به نوعی در تألیف کتاب، دخیل بوده است. اما هیچ مدرک تاریخی یا کتاب‌مقدسی دال بر این که عِزرا نویسندۀ تواریخ بوده است، وجود ندارد. بنابراین بیشتر مفسران امروزی، فقط عنوان “وقایع‌نگار” را برای نویسندۀ این کتاب به‌ کار می‌برند.

وقایع‌نگار، در نگارش گزارش خود از منابع مکتوب بسیاری استفاده می‌کند:

(۱) او به تعدادی از متون کتاب مقدس استناد ­کرده است؛ به‌خصوص مطالب زیادی از کتاب سموئیل و پادشاهان را بر­داشته و از کتاب‌های اسفار پنج‌گانه، داوران، روت، مزامیر، اشعیا، اِرمیا و زکریا پیروی می‌کند.

(۲) همچنین به چندین منبع سلطنتی ناشناخته نیز استناد کرده است؛ کتاب تواریخ داوود پادشاه (اول تواریخ ۲۴:۲۷)؛ کتاب پادشاهان (دوم تواریخ ۲۷:۲۴)؛ کتاب پادشاهان اسرائیل (اول تواریخ ۱:۹؛ دوم تواریخ ۳۴:۲۰)؛ کتاب پادشاهان یهودا و اسرائیل (دوم تواریخ ۱۱:۱۶؛ ۲۶:۲۵؛ ۲۶:۲۸؛ ۳۲:۳۲)؛ کتاب پادشاهان اسرائیل و یهودا (دوم تواریخ ۷:۲۷؛ ۲۷:۳۵؛ ۸:۳۶).

(۳) او به‌صراحت به چندین منبع نبوی نیز اشاره کرده است؛ نوشته‌های سموئیل (اول تواریخ ۲۹:۲۹)؛ ناتان (دوم تواریخ ۲۹:۹)؛ جاد (اول تواریخ ۲۹:۲۹)؛ اَخیا (دوم تواریخ ۲۹:۹)؛ یعدّوی، شِمَعیای نبی و عِدّوی نبی (دوم تواریخ ۲۹:۹؛ ۱۵:۱۲؛ ۲۲:۲) و تواریخ حوزای (دوم تواریخ ۱۹:۳۳).

(۴) سبک و محتوای متون کتاب نشان می‌دهند وقایع‌نگار از منابع نامشخص دیگری نیز استفاده کرده است.

مروری بر کتاب‌های اول و دوم تواریخ

زمان و مکان نگارش

آخرین آیات دوم تواریخ (۲۱:۳۶-۲۳) نشان می‌دهند وقایع‌نگار این مطالب را پس از آزادی تبعیدیان از بابل نوشته است (تقریبا ۵۳۸ ق.م). عدم تاثیرات فرهنگ یونانی (هِلِنیستی) نشان می‌دهد او پیش از دوران اسکندر این کتاب را تألیف کرده است (تقریبا ۳۳۱ ق.م). با این وجود، در مورد تاریخ دقیق نگارش آن نظرات مختلفی وجود دارند.

برخی از مفسران می‌گویند وقایع‌نگار در همان ابتدای بازسازی معبد، در زمان زروبابِل آن را نوشته است (تقریبا ۵۲۰-۵۱۵ ق.م). سه دلیل در تأیید این نظریه وجود دارند:

(۱) وقایع‌نگار مدام می‌گوید معبد و اعضای آن، مشارکت نزدیکی با تبار سلطنتی داوود داشته‌اند (به “اهداف و ویژگی‌ها” مراجعه کنید). این تأکید، احتمال نگارش در زمان‌های نزدیک به روزهای زروبابِل را نشان می‌دهد؛ زمانی که انتظارات از مشارکت سلطنتی و کاهنان هنوز بالا بود (مانند زکریا ۱:۴-۱۴).

(۲) وقایع‌نگار توجه خاصی به جزئیات وظایف کاهنان و لاویان دارد (اول تواریخ ۱:۶-۵۳)؛ از این رو می‌توان گفت این کتاب زمانی نوشته شده است که نظم معبد جدید ایجاد می‌شد.

(۳) وقایع‌نگار موضوع سقوط سلیمان را به‌دلیل ازدواج‌های مختلط نادیده می‌گیرد (اول پادشاهان ۱:۱۱-۴۰) و این کاملا با سخنان نِحِمیا که سلیمان را به‌خاطر نقص‌هایش متهم می‌کند، در تناقض است (نِحِمیا ۲۶:۱۳). عدم توجه وقایع‌نگار به این موضوع نشان می‌دهد احتمالا او کتاب را پیش از آن که این موضوع در جامعۀ پسا تبعید تبدیل به موضوع اصلی شود، نوشته باشد.

بیشتر مفسران معتقدند وقایع‌نگار در طول یا پس از خدمات عِزرا و نِحِمیا در نیمۀ دوم قرن پنجم یا اوایل دهۀ قرن چهارم پیش از میلاد این کتاب را نوشته است. شجره‌نامۀ سلطنتی در اول تواریخ ۱۷:۳-۲۴ دلیل اصلی برای اثبات این نظریه است؛ بعضی از مفسران بر این باورند که این شجره‌نامه تا ۵ نسل بعد از زروبابِل ادامه داشته است، اما بهتر است برای درک بهتر به یادداشت‌هایی در باب اول تواریخ ۲۱:۳ مراجعه کنید.

نمی‌توان تاریخ خاصی برای نگارش کتاب تواریخ تعیین کرد. ظاهرا بهترین کار این است که چندین احتمال را در نظر بگیریم؛ یعنی از دوران زندگی زروبابِل تا دوران خدمت عِزرا و نِحِمیا (تقریبا ۵۱۵-۴۰۰ ق.م). مضمون اصلی کتاب به‌خوبی با این دوران آنها هم‌خوانی دارد.

وقایع‌نگار به دلایل تاریخی و الهیاتی، این کتاب را نوشت. استفادۀ گستردۀ او از اسناد تاریخی و تعهد به جزئیات عددی و زمان‌بندی وقایع (مانند اول تواریخ ۱۸:۵؛ دوم تواریخ ۹،۱:۱۴؛ ۱۳،۱۲،۱:۱۶) ثابت می‌کند او قصد داشته است یک سند تاریخی بدون خطا به خواننده تحویل دهد. اما او صرفا یک سری اطلاعات دربارۀ گذشته نمی‌دهد، بلکه یک پیام الهیاتی مرتبط با کتاب را هم ارائه کرده است. مقایسۀ گزارش‌های وقایع‌نگار با گزارش‌های سموئیل و پادشاهان نشان می‌دهند او گذشتۀ قوم اسرائیل را برای پاسخ‌گویی به نیازهای جامعۀ پسا تبعید بیان می‌کند. او تمامی اینها را برای تشویق و هدایت خوانندگانش نوشت که پس از بازگشت از تبعید بابلی، در پی بازسازی و احیای پادشاهی بودند.

کسانی که از تبعید بازگشتند با چالش‌های فراوانی روبه‌رو بودند. بازسازی و احیای پادشاهی نتوانست تغییراتی که بسیاری از مردم انتظار داشتند را ایجاد کند. در مقابل، آنها سختی‌های اقتصادی طاقت‌فرسایی را تحمل کردند و درگیر مخالفت‌های خارجی و داخلی زیادی شدند. این سختی‌ها باعث شدند پرسش‌های زیادی برای مردم پیش آید؛ چه کسی می‌تواند به‌طور مشروع مدعی شود وارث وعده‌هایی است که خدا به قومش داده است؟ باید از کدام نهادهای سیاسی و مذهبی استقبال کنیم؟ آیا باید به یک پادشاهی جدید داوودی امیدوار باشیم؟ اهمیت معبد در عصر ما چیست؟ چگونه می‌توانیم برکات امنیت و شکوفایی و رونق جامعۀ احیا شدۀ خودمان را پیدا کنیم؟ وقایع‌نگار در کتاب خود به این پرسش‌ها و پرسش‌های مشابه پاسخ داده است.

مروری بر کتاب‌های اول و دوم تواریخ

اهداف و ویژگی‌ها

کتاب تواریخ در ابتدا هیچ عنوانی نداشت. نام قدیمی عبری آن را می‌توان به ” وقایع روزگاران یا رویدادهای ایام” ترجمه کرد. در کتاب پادشاهان این عبارت، طور دیگری توصیف شده است؛ “کتاب تواریخ ایام پادشاهان” (اول پادشاهان۲۹:۱۴). همچنین در جای دیگری عنوان کوتاه‌تر “کتاب تواریخ ایام” برای آن ذکر شده است (نِحِمیا ۲۳:۱۲؛ استر ۲۳:۲؛ ۱:۶). در بعضی از متون سِپتواِجنت (ترجمۀ یونانی عهد عتیق) با عنوان “حذف­شده‌ها” از آن یاد می‌شود که ضمیمه‌ای بر تاریخ سموئیل و پادشاهان است. جِروم (و پس از او لوتر) این کتاب را “وقایع کل تاریخ مقدس” نامیدند. نام جدید امروزی آن نیز برگرفته از همین عنوان است.

می‌توان پیام الهیاتی تواریخ را به چند صورت خلاصه­ کرد، اما سه مورد نسبت به بقیه مهم‌تر هستند:

(۱) قوم خدا. وقایع‌نگار در کل این گزارش، هویت کسانی که باید در زمرۀ وارثین عهد خدا باشند را مشخص می‌کند. به نظر می‌رسد کاربرد عبارت “همۀ اسرائیلی‌ها” از ویژگی‌های بارز آن محسوب می‌شود (ر.ک یادداشت‌هایی در باب اول تواریخ ۱:۱۱؛ دوم تواریخ ۱:۱۰؛ ۲۴:۲۹). مفهوم مورد نظر وقایع‌نگار از قوم خدا، هم محدود و هم گسترده بود. از یک‌سو، کسانی که از تبعید آزاد شدند را قوم خدا می‌داند. نمایندگان یهودا، بنیامین، اِفرایم و مَنَسی که به سرزمین خود بازگشتند، قوم برگزیده بودند (ر.ک یادداشت‌هایی در باب اول تواریخ ۳:۹). به این ترتیب، آنها نقشی حیاتی در بازسازی و احیای پادشاهی اسرائیل داشتند.

از سوی دیگر، وقایع‌نگار تمامی قبایل اسرائیل را قوم خدا می‌دانست (ر.ک یادداشت‌هایی در باب اول تواریخ ۳:۲-۱:۹). مادامی‌که بعضی از قبایل، بیرون از سرزمین اسرائیل بودند و از پادشاهی داوود و معبد اورشلیم دور می‌ماندند، قطعا بازسازی و احیای اسرائیل کامل نمی‌شد. در نتیجه، وقایع‌نگار سعی کرد با دقت فراوان قبایل شمال و جنوب را در شجره‌نامۀ خود بگنجاند (اول تواریخ ۳:۲-۱:۹)، تا یک پادشاهی متحد آرمانی تحت رهبری داوود و سلیمان را به همۀ مردم معرفی کند (اول تواریخ ۱:۱۱) و اتحاد دوبارۀ پادشاهی‌های شمال و جنوب در دوران حزقیا را به تصویر بکشد (ر.ک یادداشت‌هایی در باب دوم تواریخ ۱:۲۹-۲۳:۳۶). عده‌ای از قوم خدا از تبعید بازگشته بودند، اما می‌بایست برای بازگشت تمام قوم خدا دعا می‌کردند و امیدوار می‌ماندند. همان‌طور که حزقیا در دوران خودش گفت: «زیرا اگر نزد خداوند بازگشت کنید، برادران و فرزندانتان در نظر آنان که ایشان را به اسیری برده‌اند التفات خواهند یافت، و بدین سرزمین باز خواهند گشت. زیرا یهوه خدای شما فیاض و رحیم است، و اگر نزد او بازگشت کنید روی خود را از شما بر نخواهد گردانید» (دوم تواریخ ۹:۳۰).

(۲) پادشاه و معبد. به نظر وقایع‌نگار، خدا قومش را حول دو نهاد اصلی سامان‌دهی کرده بود؛ تخت داوود و معبد اورشلیم. این ساختارهای سیاسی و مذهبی از ساختارهای اصلی حیات اسرائیل بودند. وقایع‌نگار در شجره‌نامۀ خود به تبار داوود (اول تواریخ ۱۰:۲-۱۷؛ ۱:۳-۲۴) و سامان‌دهی کاهنین و لاویان (اول تواریخ ۱:۶-۸۱) توجه خاصی داشت. او تأکید می‌کرد که خدا نسل داوود را تا ابد به پادشاهی تمامی قوم‌، برگزیده است (اول تواریخ ۱:۱۷-۲۷؛ دوم تواریخ ۵:۱۳؛ ۷:۲۱؛ ۳:۲۳). برقراری تخت داوود نشانۀ بارز محبت و برکت الهی برای قوم اسرائیل بود (اول تواریخ ۲:۱۴؛ دوم تواریخ ۱۱:۲).

وقایع‌نگار همچنین معبد را مکان خداوند می‌نامد (دوم تواریخ ۱۶،۱۲:۷؛ ۷:۳۳). شادی و شکوه موسیقی در پرستش‌های معبد از موضوعات اصلی گزارش او هستند (ر.ک یادداشت‌هایی در باب اول تواریخ ۳۱:۶-۴۷؛ ۱۵:۹-۱۶؛ ۲۸:۹-۳۴؛ ۱۶:۱۵-۲۴؛ ۴:۱۶-۶؛ ۱:۲۵-۳۱؛ دوم تواریخ ۱۲:۵-۱۳؛ ۱۹،۱۳:۲۳؛ ۲۵:۲۹-۳۰؛ ۱۲:۳۴).

وقایع‌نگار پادشاهی و معبد را از بسیاری جهات دیگر نیز به هم ربط می‌دهد (مانند دوم تواریخ ۴:۱۳-۱۲؛ ۱۰:۲۲-۲۷:۲۴). او با تأکید بر پادشاه و معبد، به خوانندگان پسا تبعید یاد می‌دهد از هیچ ‌یک از این دو نهاد غافل نشوند. احیای کامل پادشاهی، بدون پادشاهی داوود و معبد اورشلیم امکان‌پذیر نبود. همان‌طور که خداوند به داوود گفت: «آنگاه که روزهای عمرت به سر آید و نزد پدران خود رحلت کنی، کسی را که از نسل تو و یکی از پسران خودت باشد پس از او بر خواهم افراشت و سلطنتش را استوار خواهم ساخت. اوست که برای من خانه‌ای بنا خواهد کرد، و من تخت پادشاهی او را تا به ابد استوار خواهم ساخت» (اول تواریخ ۱۱:۱۷-۱۲).

(۳) برکت و داوری الهی. وقایع‌نگار این گزارش را نوشت تا به خوانندگان بگوید در ایام خودشان چگونه برکت خداوند را دریافت کنند. او با به تصویر کشیدن ارتباط میان وفاداری و برکت، و همچنین خیانت و داوری به این هدف رسید (اول تواریخ ۹:۲۸؛ دوم تواریخ ۱۴:۶؛ ۱۱:۷-۲۲؛ ۲:۱۵؛ ۷:۱۶-۹؛ ۱۴:۲۱-۱۵؛ ۲۰:۲۴؛ ۱۵:۲۵-۱۶؛ ۹:۲۸؛ ۲۴:۳۴-۲۸). پادشاه و معبد خودشان به تنهایی قادر به تضمین برکت برای اسرائیل نبودند. برکات خدا به اطاعت از شریعت موسی (اول تواریخ ۴۹:۶؛ ۱۵،۱۳:۱۵؛ ۴۰:۱۶؛ ۱۲:۲۲-۱۳؛ ۷:۲۸؛ ۱۹:۲۹؛ دوم تواریخ ۱۶:۶؛ ۱۷:۷-۱۸؛ ۱:۱۲-۲؛ ۴:۱۴؛ ۱۲:۱۵-۱۴؛ ۳:۱۷-۹؛ ۸:۱۹-۱۰؛ ۹،۶:۲۴؛ ۴:۲۵؛ ۱۵:۳۰-۱۶؛ ۳:۳۱-۲۱؛ ۸:۳۳؛ ۱۹:۳۴-۳۳؛ ۶:۳۵-۲۶) و به تعالیم کاهنین/انبیاء (دوم تواریخ ۴:۱۱؛ ۵:۱۲-۸؛ ۲۰:۲۰؛ ۱۲:۲۱-۱۹؛ ۱۹:۲۴-۲۵؛۷:۲۵-۱۰؛ ۱۵:۲۵-۲۰؛ ۱۷:۲۶-۲۰) بستگی داشتند. کسانی که خالصانه در معبد پرستش می‌کردند (دوم تواریخ ۱:۱۵-۱۹؛ ۱:۱۷-۶؛ ۱:۲۴-۱۶؛ ۱:۲۹-۲۱:۳۱؛ ۱:۳۴-۱۹:۳۵) و با فروتنی به قدرت خدا به جای قدرت بشر تکیه می‌کردند، توانستند برکت را دریافت کنند (اول تواریخ ۲۰:۵؛ دوم تواریخ ۱۸:۱۳؛ ۷:۱۴؛ ۷:۱۶-۸؛ ۲۰:۳۲).

وقتی قوم خدا و پادشاهان دوباره به گناه روی آوردند، به دنبال آن، به بیماری دچار شدند و در جنگ‌ها شکست خوردند و بدین‌گونه مجازات شدند (اول تواریخ ۱:۱۰-۱۴؛ دوم تواریخ ۱:۱۳-۱۶؛ ۱۲:۱۶؛ ۳۳:۱۸-۳۴؛ ۱۵:۲۱-۱۹؛ ۱۴:۲۵-۲۴؛ ۱۹:۲۶-۲۰؛ ۱:۲۸-۵؛ ۱:۳۳-۱۱). حتی اگر مردم زیر داوری خدا هم قرار می‌گرفتند، باز هم می‌توانستند برکت خدا را دریافت کنند، به شرط آن که با فروتنی از طریق توبه و دعا به جست‌وجوی خدا می‌رفتند (اول تواریخ ۱:۲۱-۱:۲۲؛ دوم تواریخ ۱۳:۷-۱۵؛ ۱:۱۲-۱۲؛ ۱۰:۳۳-۱۳). وقایع‌نگار با تأکید بر این مضامین سعی داشت به خوانندگان پسا تبعید نشان دهد در زمان خودشان چگونه از برکات الهی برخوردار شوند. احیای کامل قوم خدا فقط در صورتی اتفاق می‌افتاد که با وفاداری و تعهد کامل نسبت به خدا زندگی می‌کردند. عِزرای نبی این موضوع را واضح و مختصر برای پادشاه آسا بیان کرد: «خداوند با شما خواهد بود هرگاه شما با او باشید؛ اگر او را بجویید، او را خواهید یافت. اما اگر او را ترک کنید، او نیز شما را ترک خواهد کرد» (دوم تواریخ ۲:۱۵).

با پیشروی در کتاب، درون‌مایۀ اصلی آن بارها و بارها خودش را نمایان می‌سازد، اما در هر قسمت از کتاب روی برخی مضامین خاص تأکید بیشتری شده است. این گزارش را می‌توان به چند قسمت تقسیم کرد: (۱) شجره‌نامۀ قوم خدا (اول تواریخ ۱:۱-۳۴:۹). (۲) پادشاهی متحد (اول تواریخ ۳۵:۹؛ دوم تواریخ ۳۱:۹). (۳) پادشاهی تقسیم‌شده (دوم تواریخ ۱:۱۰-۲۷:۲۸). (۴) پادشاهی دوباره متحد شده (دوم تواریخ ۱:۲۹-۲۳:۳۶). هر قسمت با یک سری عوامل خاص به هدف کلی الهیاتی که وقایع‌نگار در نظر داشت، مربوط می‌شود.

مروری بر کتاب‌های اول و دوم تواریخ

(۱) شجره‌نامۀ قوم خدا (اول تواریخ ۱:۱-۳۴:۹)

در خاور نزدیک باستان، شجره‌نامه‌ها را به شکل‌های مختلفی می‌نوشتند و آنها کاربردهای متفاوتی داشتند. در ۹ فصل اول این کتاب نیز این تنوع شجره‌نامه را می‌بینیم. بعضی از آنها شجره‌نامه‌های خطی هستند؛ یعنی نسل یک خاندان را تا چندین نسل دنبال می‌کنند (مانند اول تواریخ ۳۴:۲-۴۱)؛ بعضی هم تقسیم‌بندی می‌شوند و نسل چندین خاندان را با هم به تصویر می‌کشند (مانند اول تواریخ ۱:۶-۳). شجره‌نامه‌های نویسندۀ کتاب تواریخ، بدون هر توضیحی نسل‌ها را نادیده می‌گیرد و فقط بر اشخاص و رویدادهایی تأکید دارد که به نظرش مهم بودند (مانند اول تواریخ ۴:۶-۱۵). به‌علاوه، درست مانند شجره‌نامه‌های باستانی که حاوی داستان‌هایی بودند که بر رویدادهای مهم تأکید داشتند، وقایع‌نگار هم هر از گاهی برای گفتن داستانی مکث می‌کند (اول تواریخ ۹:۴-۱۰؛ ۱۸:۵-۲۲).

شجره‌نامه‌های باستانی، علاوه بر انواع مختلف، کاربردهای مختلفی نیز داشتند. آنها مسائل سیاسی، جغرافیایی و ارتباطات اجتماعی را بیان می‌کردند. در برخی از این موارد عباراتی مانند “پدرِ یا پسرِ” معنایی جدا از نسل بیولوژیکی داشتند. وقایع‌نگار در راستای این کاربردها (که در آن زمان معمول بودند)، دسته‌بندی‌هایی نیز ارائه می‌کند، از جمله خاندان‌ها (اول تواریخ ۱۷:۳-۲۴)، روابط سیاسی (اول تواریخ ۴۵،۴۲،۲۴:۲؛ ۴۹-۵۲) و اصناف تجاری (اول تواریخ ۱۴:۴؛ ۲۱-۲۳).

وقایع‌نگار سوابق شجره‌نامه‌ایِ گسترده‌ای را در کتاب خود گنجاند تا ثابت کند که خوانندگانش ادامۀ مشروع قوم برگزیدۀ خدا هستند. او با گزارشی از برگزیدگان خاصِ تمامِ قوم اسرائیل (اول تواریخ ۲:۱-۲:۲)، ترتیب اقوام اسرائیل (اول تواریخ ۳:۲-۱:۹) و ذکر نمایندگان قبایل که از بابل بازگشتند (اول تواریخ ۱۶:۹-۳۴) به این هدف می‌رسد.

وقایع‌نگار، خوانندگان پسا تبعید را به عنوان ادامۀ نسل برگزیده معرفی کرده و به مسئولیت‌ها و فرصت‌های آنها اشاره می‌کند. از آنجایی ‌که آنها قوم خدا بودند، فرصت برکات خدا در سرزمین موعود به آنها داده شد. آنها شالوده‌های محکمی برای امید به احیای کامل پادشاهی داشتند. اما چون به عنوان قوم برگزیدۀ خدا شناخته می‌شدند، مسئولیت‌های زیادی بر عهدۀ آنها بود. شجره‌نامه‌های وقایع‌نگار، بیشتر بر کلیات و ترتیب قبایل اسرائیل متمرکز شده بودند و به‌خصوص بر اهمیت خاندان داوود و لاویان تأکید داشتند (ر.ک یادداشت‌هایی در باب اول تواریخ ۳:۲-۹). اگر خوانندگان او می‌خواستند برکات خدا را دریافت کنند، می‌بایست این ترتیب‌های مقرر شدۀ الهی را با دقت رعایت و حفظ می‌کردند.

(۲) پادشاهی متحد (اول تواریخ ۳۵:۹ – دوم تواریخ ۳۱:۹)

وقایع‌نگار، دوران سلطنت داوود و سلیمان را دوران شکوه و جلال اسرائیل می‌داند. او توجه زیادی به ویژگی‌های این پادشاهان دارد و ترجیح می‌دهد به نقاط ضعف مهم آنها که در سموئیل و پادشاهان ذکر شده است، اشاره‌ای نکند (ر.ک یادداشت‌هایی در باب اول تواریخ ۳۵:۹-۳۰:۲۹؛ دوم تواریخ ۱:۱-۳۱:۹). داوود و سلیمان بر تمام قبایل و قلمروهای اسرائیل حکمرانی کردند (ر.ک یادداشت‌هایی در باب اول تواریخ ۱:۱۱)؛ آنها از طریق ساختارهای سیاسی خودشان (اول تواریخ ۲:۱۴؛ دوم تواریخ ۱۱:۲؛ ۸:۹) و معبد (اول تواریخ ۱:۲۲؛ دوم تواریخ ۱۱:۷-۲۲) برکات فراوانی برای قوم به ارمغان آوردند.

به همین دلیل پادشاهی متحد، بنیان امید را برای خوانندگان پسا تبعید بنا گذاشت. خدا نسل داوود و معبد اورشلیم را به عنوان ابزار برکت قومش در تمام نسل‌ها انتخاب کرد. اما امید به برکت مشروط بود. وقایع‌نگار همچنین داوود و سلیمان را به عنوان الگوهایی برای تقلید معرفی می‌کند. جامعۀ پسا تبعید می‌بایست خودش را وقف آرمان‌های پادشاهی متحد می‌کرد. اتکای فروتنانه و وفاداری به خدا، تعهد به قوانین داوود و سرسپردگی به معبد، از ضروریات دریافت برکت بودند.

(۳) پادشاهی تقسیم‌شده (دوم تواریخ ۱:۱۰-۲۷:۲۸)

گزارش وقایع‌نگار از تاریخ اسرائیل از دوران رِحُبعام تا آحاز به رویدادهای پادشاهی جنوب، یعنی یهودا می‌پردازد. او گر چه بیشتر اطلاعات خود را از کتاب پادشاهان می‌گیرد، اما مطالب بسیاری را دربارۀ پادشاهی اسرائیل در شمال حذف کرده است. به نظر او حوادث مهم تاریخی این دوره در یهودا اتفاق افتادند؛ یعنی مکان پادشاهی داوود و معبد.

وقایع‌نگار از بسیاری جهات، پادشاهان این دوره را بر اساس آرمان‌های پادشاهی ارزیابی کرده است. او معیارهای زیادی برای پادشاهان یهودا ذکر کرد (ر.ک “اهداف و ویژگی‌های خاص: برکت و داوری الهی”). آیا پادشاه به شریعت موسی پایبند بود؟ آیا از دستورات داوود و سلیمان در مورد معبد پیروی می‌کرد؟ آیا به دستورات انبیاء و کاهنان عمل می‌نمود؟ آیا متکی به پیمان‌های خارجی بود یا با فروتنی و دعا در جست‌وجوی خدا بود؟ نویسنده برخی از پادشاهان را منفی (یِهورام، دوم تواریخ ۴:۲۱-۲۰؛ اَخَزیا، اول تواریخ ۱:۲۲-۹؛ آحاز، اول تواریخ ۱:۲۸-۲۷) و برخی را مثبت (اَبیّا، اول تواریخ ۱:۱۳-۱:۱۴؛ یوتام، اول تواریخ ۱:۲۷-۹) ارزیابی می‌کند. اما در بیشتر موارد، سال‌های وفاداری و خیانت هر پادشاه را از هم متمایز می‌کند (رِحُبعام، دوم تواریخ ۱:۱۰-۱۶:۱۲؛ آسا، اول تواریخ ۲:۱۴-۱۴:۱۶؛ یَهوشافاط، اول تواریخ ۱:۱۷-۳:۲۱؛ یوشع، اول تواریخ ۱۰:۲۲-۲۷:۲۴؛ اَمَصیا، اول تواریخ ۱:۲۵-۲۸؛ عُزیّا، اول تواریخ ۱:۲۶-۲۳).

وقایع‌نگار تمامی این رویدادها را گزارش می‌دهد تا ثابت کند شرایط اسرائیل چقدر به وفاداری به آرمان‌هایی که در پادشاهی متحد تعیین شده بود، بستگی داشت. او با نظم و ترتیب عالی بیان می‌کند وقتی قوم خدا وفاداری خود را ثابت کردند، خدا آنها را برکت داد و زمانی که از او روی برگرداندند، آنها را به‌شدت تنبیه کرد. پیروزی، امنیت و پیشرفت از آنِ کسانی بود که به جست‌وجوی خدا رفتند، اما شکست، مشکلات و بیماری نصیب کسانی شد که او را فراموش کردند (ر.ک “اهداف و ویژگی‌های خاص: برکت و داوری الهی”).

این قسمت از گزارش به بیان نیازهای خوانندگان پسا تبعید می‌پردازد، موقعیتشان را توضیح می‌دهد و آنها را راهنمایی می‌کند. درست همان‌طور که خدا پادشاهان یهودا را تنبیه و سرزنش کرد، جامعۀ پسا تبعید به‌دلیل خیانت دچار رنج و مشکل شد. وعده‌های خدا برای احیاء و بازسازی با شکست روبه‌رو نشده بود، بلکه این مردم بودند که شکست خوردند. به همین ترتیب، همان‌طور که پادشاهان یهودا وقتی به سوی خداوند روی می‌آوردند برکت می‌گرفتند، خوانندگان این کتاب نیز چنان‌چه به خداوند روی می‌آوردند، می‌توانستند به احیاء، امنیت و شکوفایی امیدوار شوند.

مروری بر کتاب‌های اول و دوم تواریخ

(۴) پادشاهی دوباره متحد (دوم تواریخ ۱:۲۹-۲۳:۳۶)

اسرائیل با حضور حزقیا وارد مرحلۀ تازه‌ای از تاریخ خود شد. وقایع‌نگار او را داوود/سلیمان جدید معرفی می‌کند؛ حزقیا از طریق برگزاری جشن‌ها و مراسم پرستش در معبد توانست کسانی که به اسرائیل و یهودا وفادار بودند را گرد تخت داوود با هم متحد سازد (ر.ک یادداشت‌هایی در باب اول تواریخ ۱:۲۹-۲۳:۳۶ و اول تواریخ ۲۴:۲۹). این قوم دوباره متحد، دوره‌های شکست و ناکامی زیادی را پشت ‌سر گذاشتند؛ ارتداد مَنَسی (اول تواریخ ۱:۳۳-۱۰)، کل سلطنت آمون (اول تواریخ ۲۱:۳۳-۲۵)، کل سلطنت پادشاهان یهودا درست پیش از تبعید (اول تواریخ ۲:۳۶-۱۴). اما پس از تمام این شکست‌ها، خدا فیض خود را دوباره به قومش عطا کرد؛ احیاء مَنَسی (اول تواریخ ۱۱:۳۳-۱۷)، اصلاحات یوشیا (اول تواریخ ۳:۳۴-۱۹:۳۵) و بازگشت از تبعید (اول تواریخ ۲۲:۳۶-۲۳).

این قسمت از گزارش نیز به خواننده‌ها امید می‌دهد و آنها را هدایت می‌کند. علی‌رغم شکست‌های پادشاهی دوباره متحد، خدا باز هم برکاتش را نصیب کسانی کرد که توبه کردند. این رویدادها به خوانندگان یادآوری می‌کرد خدا رحمتش را بر آنها عطا کرده و برکتش را به آنها ارزانی می‌کند. اما در عین حال، رویدادهای این دوره به کسانی که در آرزوی احیای کامل پادشاهی در دوران پسا تبعید بودند، نشان داد باید چه شرایطی را فراهم کنند. قوم خدا باید در فروتنی کامل به خدا روی می‌آوردند و در حضور او کاملا وفادارانه زندگی می‌کردند.

مسیح در تواریخ

وقایع‌نگار ضمن توجه به قوم خدا، پادشاه، معبد و همچنین برکات و داوری الهی، این گزارش را تهیه می‌کند تا بر امید قوم اسرائیل به آمدن مسیحای موعود بیفزاید. توجه اصلی نویسنده به احیاء و بازسازی جامعۀ پسا تبعید است، اما عهد جدید نشان می‌دهد آرمان وقایع‌نگار برای احیای پادشاهی، در مسیح محقق شد. امیدهای وقایع‌نگار برای قوم خدا در مسیح به واقعیت تبدیل شد. پیروان مسیح، وارثان وعده‌های اسرائیل هستند (غلاطیان ۲۹،۱۴:۳؛ ۲۸:۴؛ افسسیان ۱۱:۲-۲۲؛ ۶:۳)، درست مانند وفاداران به جامعۀ پسا تبعید. کلیسای مسیح از اسرائیل فراتر می‌رود و غیر یهودیان را نیز در خود می‌گنجاند (لوقا ۳۲:۲؛ اعمال ۱۵:۹؛ ۱۸،۱:۱۱). وقتی مسیح بازگردد، تمام برگزیدگان خدا تحت ربوبیت مسیح، متحد خواهند شد (افسسیان ۱۱:۲-۲۲).

آرزوی وقایع‌نگار برای بازسازی و احیای تخت داوود نیز در مسیح محقق شد. مسیح به عنوان پسر داوود و وارث تاج و تخت او متولد شد (لوقا ۳۲:۱؛ رومیان ۳:۱؛ مکاشفه ۱۶:۲۲). عیسی تمام شرایط اطاعت و فرمان‌برداری که به عهدۀ نسل داوود گذاشته شده بود را به جا آورد (رومیان ۱۹:۵؛ فیلیپیان ۸:۲؛ عبرانیان ۷:۵-۱۰). مسیح در رستاخیز، تخت خود را به آسمان برد (اعمال ۳۳:۲-۳۵؛ افسسیان ۲۰:۱-۲۳؛ فیلیپیان ۹:۲؛ مکاشفه ۲۱:۳)، او قومش را به برکت و پیروزی هدایت می‌کند (رومیان ۳۷:۸؛ افسسیان ۷:۴-۱۳) و تا زمان شکست و نابودی همۀ دشمنانش سلطنت می‌کند (اول قرنتیان ۲۴:۱۵-۲۶).

همچنین تأکید وقایع‌نگار بر معبد، در مسیح تحقق یافت. مسیح خودش را روی صلیب به عنوان کفارۀ کامل گناهان تقدیم کرد (عبرانیان ۱۱:۹-۲۸؛ اول پطرس ۱۸:۳؛ اول یوحنا ۲:۲) و در مسکن آسمانی خدا برای قومش شفاعت می‌کند (عبرانیان ۱:۳؛ ۱۴:۴-۱۶؛ ۲۰:۶؛ ۲۶:۷؛ ۱:۸)، مسیح در بازگشت خود، تمام قوم خود را به حضور پر برکت خدا خواهد آورد (یوحنا ۱:۱۴-۴؛ اول تسالونیکیان ۱۶:۴-۱۷).

توجه وقایع‌نگار به برکت و داوری الهی نیز پیش‌بینی کار مسیح است. عیسی به کلیسایش در مورد لزوم وفاداری به خدا هشدار داد (متی ۱۷:۵-۲۰)، او روی صلیب مرگ را متحمل شد تا قومش از داوری آزاد شوند (رومیان ۲۱:۳-۲۶). او حیاتی تازه به آنها بخشید تا از پاداش برکات ابدی خدا برخوردار شوند (یوحنا ۱۶:۳؛ دوم پطرس ۱۳:۳؛ اول یوحنا ۲۵:۲).

وقایع‌نگار این گزارش را نوشت تا خوانندگان پسا تبعید را به احیاء و بازسازی پادشاهی در دوران خودشان تشویق کند. گزارش او همچنین به آغاز کار پادشاهی در اولین آمدن مسیح و به پایان با شکوه در هنگام بازگشت دوبارۀ او اشاره می‌کند.

مروری بر کتاب‌های اول و دوم تواریخ


سایر مقالات

مقالات بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا