طیف اصلی دیدگاهها در مورد الهیات سیاسی چیست؟
طیف اصلی دیدگاهها در مورد الهیات سیاسی چیست؟
پیشنهادی برای طبقهبندی هفت دیدگاه در مورد دین و حکومت
مسیحیان در چند سال اخیر بهویژه در محافل انجیلی محافظهکاری که من حضور دارم، بهطور فزایندهای دربارۀ الهیات سیاسی به بحث و گفتوگو پرداختهاند. بسیاری از مسیحیان، هم به این موضوع علاقهمند هستند و هم حیران شدهاند. آنها مجذوب این موضوع هستند، اما بهدلیل پیچیدگی زیاد آن، بهوضوح در فکر کردن در مورد آن مشکل دارند. این مقاله تلاش من برای اضافه کردن مقداری شفافیت با چهارچوببندی موضوع مورد بحث است. من در سه بخش این کار را ادامه می دهم: (۱) با تعریف مختصر دین، سیاست و الهیات سیاسی شروع میکنم. (۲) سپس هفت دیدگاه در مورد دین و حکومت مطرح میکنم. (۳) و با هفت تأمل به پایان خواهم رساند.[۱]
بخش ۱- شروع با تعاریف: دین، سیاست و الهیات سیاسی
بیایید با تعریف سه اصطلاح اساسی شروع کنیم: دین، سیاست و الهیات سیاسی.
- دین «نظام سازمانیافتهای از اعتقادات است که به پرسشهای نهایی پاسخ میدهد و بر اساس پاسخ به آن پرسشها، اعمال و رفتارهای خاصی را توصیه میکند».[۲] این پرسشها مربوط به واقعیت نهایی (یعنی خدا)، ماهیت جهان هستی، ماهیت نوع بشر، آنچه برای انسان در هنگام مرگ اتفاق میافتد و چگونگی شناخت درست و نادرست است.[۳] به عنوان یک مسیحی، من معتقدم که نهاد دینی که خدا تعیین کرده است، کلیسای مسیح است.
- سیاست (به تعبیر ارسطو)، علم و هنر حکومت بر مردمان است.[۴]در این مقاله بهطور خاص به سیاست در سطح مدنی حکومت یا مقامات حاکم و دولت اشاره میکنم.[۵]
- الهیات سیاسی، الهیات سیاست است؛ بهویژه این که دین و سیاست چگونه باید با هم ارتباط داشته باشند. بنابراین یک دیدگاه خاص از الهیات سیاسی، فلسفه یا سیستمی از عقاید است که میکوشد چگونگی ارتباط دین و سیاست را توضیح دهد.[۶]
در سراسر این مقاله، من معمولا به مقولههای گستردهتر دین و حکومت، به جای مقولههای محدودتر کلیسا و دولت اشاره خواهم کرد.
چرا از واژۀ “دین” به جای “کلیسا” استفاده میکنم؟
- من از برچسب دین به جای کلیسا استفاده میکنم، زیرا مفهوم “دین”، گستردهتر از کلیسای مسیحی است. دین، نهادهای سازمانیافتهای مانند اسلام را در بر میگیرد. همچنین به یک معنا، دین، شامل نظامهای اعتقادی کمتر رسمی، مانند سکولاریزِم (دنیاگرایی) است (یعنی دیدگاه جدایی حکومت از نهادهای دینی)، هر چند سکولاریزِم، یک دین سازمانیافته نیست.
چرا از واژۀ “حکومت” به جای “دولت” استفاده میکنم؟
- من از برچسب “حکومت” به جای “دولت” استفاده میکنم، زیرا “حکومت” میتواند معنایی گستردهتر از “دولت” داشته باشد. برای بسیاری از مردم کلمۀ دولت به یک دولت-ملت مدرن اشاره دارد، اما اصطلاح حکومت بهطور گسترده شامل انواع مختلفی از اقشار مدنی میشود.[۷]
طیف اصلی دیدگاهها در مورد الهیات سیاسی چیست؟
چالش اصطلاحات
استفاده از اصطلاحات، برای الهیات سیاسی که در همۀ موقعیتهای تاریخی به یک اندازه قابل اِعمال باشند، دشوار است. در دنیای باستان، واژگان “دین” و “سیاست” اصطلاحات مناسبی هستند. در قرون وسطی و اصلاحگریِ (پروتستانیزِم) سلطنتی (که شامل مسیحیت غرب میشود)، “حکومت کلیسایی” و “حکومت مدنی”، اصطلاحات مناسبی هستند. در اندیشۀ سیاسی مدرن اولیه، “کلیسا” و “دولت” (و جدایی کلیسا از دولت) اصطلاحات مناسبی هستند.
محیط تاریخی | اصطلاح مناسب برای دین | اصطلاح مناسب برای حکومت |
دنیای باستان | دین | سیاست |
قرون وسطی[۸] و پروتستانیزِم سلطهگر (مجیستریال) | حکومت کلیسایی | حکومت مدنی |
اندیشۀ سیاسی مقدم مدرن | کلیسا | دولت |
بخش ۲- هفت دیدگاه دربارۀ دین و حکومت
در این مقاله من یک طبقهبندی از هفت دیدگاه در مورد دین و حکومت را پیشنهاد میکنم. به عبارت دیگر، مردم حداقل هفت دیدگاه عمدۀ متمایز در مورد الهیات سیاسی داشتهاند. (من، مسیحیان و غیر مسیحیان را برای گستردگی در نظر میگیرم). من یک طبقهبندی را در قالب طیفی پیشنهاد میکنم که از دیدگاههایی که “دین را از حکومت جدا میکنند”، به دیدگاههایی که “دین و حکومت را ترکیب میکنند”، حرکت میکند. من هر دیدگاه را به اختصار شرح میدهم و سپس با تأملاتی به پایان میرسانم.[۹]
شرایط مقدماتی
تأملات پایانی من شامل برخی شرایط است، اما لازم است یکی را از ابتدا بیان کنم: افراد و گروههایی که برای نشان دادن یک دیدگاه، فهرست میکنم (هم نمونههای تاریخی و هم نمونههای مدرن)، لزوما در الهیات سیاسی مشترک نیستند. در هر دیدگاه، طیفی از دیدگاهها وجود دارد و آنچه من در یک دیدگاه خاص فهرست میکنم، ممکن است بهطور قابل توجهی متفاوت باشد. با این حال، با توجه به معیارهایی که عرض کردم، آنها شباهتهایی دارند. این مقاله تلاش من برای ترسیم طیفی از دیدگاهها در مورد الهیات سیاسی (اعم از تاریخی و جاری) برای روشن کردن یک موضوع پیچیده است تا بتوانیم قبل از ارزیابی آن را بهتر درک کنیم.
دیدگاه ۱- سرکوب سکولار: حکومت سکولار دین را سرکوب میکند.
- موضع: حکومت و دین باید کاملا از هم جدا باشند؛ به این معنا که حکومت باید سکولار باشد، زیرا خدا وجود ندارد. حکومت نباید صرفا از دین جدا شود، بلکه باید دین را سرکوب کند. (یک حکومت ملحد ستیزهجو، نظام اعتقادی خود را دین نمیداند).
- نمونۀ تاریخی: کارل مارکس.[۱۰]
- نمونههای مدرن: اتحاد جماهیر شوروی سابق (الحاد مارکسیست-لنینیست)، کرۀ شمالی (رسما یک حکومت ملحد)؛ پیشرفتگرایی سکولار.
برای دیدگاه ۱، حکومت، سکولاریزِم را به گونهای تأیید میکند که من آن را دینی مینامم، اما سکولاریزِم را در عنوان اصلی، با دین مقایسه میکنم، زیرا سکولاریزِم یک “دین سازمانیافته” به همان معنای مسیحیت یا یهودیت یا اسلام نیست.[۱۱] در عناوین دیدگاههای ۱-۷، اصطلاح “دین” به “دین سازمانیافته” اشاره دارد.
در دیدگاه ۱، حکومت خود را از آلوده شدن در برابر دین محافظت میکند.
در دیدگاه ۲، دین خود را از آلوده شدن توسط حکومت محافظت میکند.
طیف اصلی دیدگاهها در مورد الهیات سیاسی چیست؟
دیدگاه ۲- جدایی مذهبی: دین باید بهطور ریشهای از دولت جدا شود.
- موضع: حکومت و دین باید کاملا از هم جدا باشند، به این معنا که آنها حوزههای مجزایی هستند که نباید همپوشانی داشته باشند، زیرا حکومت دنیوی است. در نتیجه، تکتک مسیحیان باید با استفاده نکردن از شمشیر و یا به عنوان مبارز یا قاضی از حکومت جدا شوند، زیرا انجام این کار به معنای همکاری با یک نهاد گناهکار است.
- نمونههای تاریخی: آنابَپتیستها.[۱۲]
- نمونههای مدرن: منونیتهای سنتی،[۱۳] استانلی هاورواس،[۱۴] گرِگ بُید.[۱۵]
دیدگاه ۱ و ۲ خصومت بین حکومت و دین را مد نظر دارد.
دیدگاه ۳، بیطرفی را بدون هیچ اختلاطی به تصویر میکشد.
دیدگاه ۳- بیطرفی دینی: حکومت باید از نظر دینی بیطرف باشد.
- موضع: حکومت و دین باید از هم جدا باشند، به این معنا که حکومت باید از نظر دینی بیطرف باشد و ادیان خاص بر حکومت تاثیر نگذارند. حکومت ممکن است به یکی از این دو طریق از نظر مذهبی بیطرف باشد: (۱) با ترویج نکردن هیچ دینی؛ یعنی یک سکولاریزِم کثرتگرا که لزوما وجود خدا را انکار نمیکند، اما میخواهد صلح بین ادیان مخالف را حفظ کند؛ یا (۲) با ترویج یک دین مدنی، که “مجموعهای از اعمال، نمادها و باورهای متمایز از دین سنتی است، در عین حال الگویی از ارزشهای جهانی را ارائه میکند که شهروندان میتوانند حول آن متحد شوند”.[۱۶] فضای عمومی باید از نظر دینی بیطرف باشد. دینداران باید بر اساس قوانین طبیعی علنی بحث کنند، نه بر اساس مذهب خصوصی خود.
- نمونههای تاریخی: لیبرالیزِم (آزاد اندیشی) یا آزاد اندیش کلاسیک (جان لاک، جان استوارت میل و غیره؛ تأکید بر بازار آزاد؛ تا حدودی آمریکا تا دهۀ ۱۹۵۰ مذهب مدنی پروتستان داشت)،[۱۷] اختیارگرایی (لیبرترینیزِم) یا آزادیخواهی، (تأکید بر استقلال فردی)،[۱۸] لیبرالیزِم مترقی یا آزاد اندیشی پیشرفتگرا (تأکید بر دولت رفاه، و رهایی از اخلاقیات جنسی سنتی).[۱۹]
- نمونههای مدرن: جان رالز، که بر بیطرفی دین در دولت تأکید میکند؛[۲۰] داریل هارت، که بر بیطرفی سیاسی در کلیسا تأکید میکند.[۲۱]
در دیدگاه ۴ (بر خلاف دیدگاه ۳)، میدان عمومی نباید از نظر دین خنثی باشد.
دیدگاه ۴- نفوذ دینی: دولت نباید تنها یک دین خاص را ترویج کند، اما دین ممکن است در مقادیر محدودی بر دولت تاثیر بگذارد.
- موضع: دولت و کلیسا از این نظر جدا هستند که دارای صلاحیتهای قانونی مشخص از سوی خدا هستند. خدا به دولت اجازه میدهد که شمشیر به کار گیرد (کاری که یک دولت ممکن است به انصاف در برابر فردی مسیحی که قانون را زیر پا گذاشته است، انجام دهد)؛ و خدا به کلیسا اجازه میدهد تا از کلیدها استفاده کند (کاری که یک کلیسا ممکن است بهدرستی با امتناع از تأیید مسیحی بودنِ یک فردِ دارای اقتدار دولتی انجام دهد). دولت نباید منحصرا یک دین خاص را تبلیغ کند (به عنوان مثال: دولت، آزادی مذهبی را به رسمیت میشناسد ولی یک کلیسای دولتی ایجاد نمیکند یا آموزهای را که صراحتا مسیحی است، گسترش نمیدهد). دولت نباید گسترش باورهای دینی نادرست را محدود کند (مثلا دولت نباید از ساختن مسجد در میدان شهر خودداری کند).[۲۲] اما مذهب میتواند بر حکومت تاثیر بگذارد. یک مقام دولتیِ فردی (مانند یک سناتور ایالات متحده) میتواند بر اساس دین برای یک موضع سیاسی استدلال کند؛ و دولت میتواند آن موضع را اتخاذ کند، اما نه بر اساس دین. میدان عمومی نمیتواند از نظر مذهبی بیطرف باشد. این یک میدان جنگ مذهبی است. برای مسیحیان، مأموریت کلیسا شاگردسازی است. هر یک از مسیحیان باید بهطور قابل توجهی بر دولت تاثیر بگذارند و دولت نباید مسیحیت را نهادینه کند (به عنوان مثال، دولت نباید اعتقادنامۀ رسولان را در قانون اساسی قرار دهد).
- نمونههای تاریخی: اکثر بَپتیستها،[۲۳] به عنوان مثال، دومین اعترافنامۀ بَپتیست لندن (۱۶۸۹)،[۲۴] آیزاک بکوس،[۲۵] ناسازگاران/جداییطلبان انگلیسی، مانند جماعتگرایان و کواَکِرها.
- نمونههای مدرن: وِین گرودِم،[۲۶] جاناتان لیمَن،[۲۷] جان پایپر،[۲۸] اندرو واکِر،[۲۹] اسکات آنیول،[۳۰] دیوید ون درونِن،[۳۱] رابرت جورج.[۳۲]
در دیدگاه ۵، دین نباید صرفا بر دولت تاثیر بگذارد. دولت باید به عنوان یک دولت مسیحی معرفی شود.
طیف اصلی دیدگاهها در مورد الهیات سیاسی چیست؟
دیدگاه ۵- حکومت مسیحی: حکومت و دین همپوشانی دارند.
با زدن برچسب “حکومت مسیحی” به دیدگاه ۵، من از صفت خاص مسیحی به جای صفت کلیتر دینی استفاده میکنم، زیرا این دیدگاه مختص مسیحیت پروتستان است.
- موضع: دولت و کلیسای مسیحی دو نهاد تعیینشده توسط خدا هستند که دارای صلاحیتهای قانونی متمایز و متداخل هستند و باید تحت اقتدار نهایی خداوند با هم کار کنند. برای مسیحیان، مأموریت کلیسا شاگرد ساختن همۀ ملل است؛ هر یک از مسیحیان باید بهطور قابل توجهی بر دولت تاثیر بگذارند؛ و دولت میتواند مسیحیت را تا حدی نهادینه کند (مثلا با قرار دادن خدا در قانون اساسی و با داشتن یک آزمون مذهبی برای انتصاب مقامات). دولت باید به عنوان یک دولت مسیحی معرفی شود، به این معنا که قوانین و آداب و رسومی که ترویج میکند از قدرت نهایی خدا سرچشمه میگیرد. مقامات حاکم باید بدانند که در برابر خدا بهخاطر نحوۀ حکومت خود پاسخگو هستند (ر.ک دانیال ۲۶:۴) و شایسته است که دولت، شهروندان را تشویق کند که از خدای زنده بترسند (ر.ک دانیال ۲۶:۴). دولت باید عدالت را با ترویج قانون طبیعی (که ده فرمان خلاصه میکند) تا آنجا که ممکن است با احتیاط دنبال کند. دولت باید (همراه با کلیسا و جامعه) به ایجاد شرایط فرهنگی مساعد برای هدایت و خیر عمومی کمک کند.[۳۳] در حالی که دولت باید یک نظم اجتماعی عادلانه مبتنیبر درک درست از خدا و انسان را ترویج و تا حدی اجرا کند (به عنوان مثال، دولت باید ازدواج و خانواده را ترویج کند و طلاق بدون تقصیر، زنا، همجنسگرایی، تغییر جنسیت و پورنوگرافی را کاهش دهد)، نباید شهروندان را مجبور به پیروی از مسیحیت کند، زیرا تنها احیای روحالقدس باعث تغییر قلبی میشود. سلاح کلیسا شمشیر نیست، بلکه کلام، آب، نان و شراب است. اگر بسیاری از شهروندان مسیحی واقعی نباشند، این روند در دراز مدت قابل اجرا نیست.
- نمونههای تاریخی: اصلاحطلبان حکومتی (مانند مارتین لوتر، جان کالوین، اولریش زوئینگلی، جان ناکس، ریچارد هوکر، یوهانس آلتوسیوس)،[۳۴] اسکولاستیکهای اصلاحشده، کلیسای انگلستان،[۳۵] جان گیل،[۳۶] پیوریتنهای آمریکایی (به عنوان مثال، جان وینتراپ، ویلیام بردفورد، جان کاتُن، کاتن ماتِر، جاناتان اِدواردز)، رویکرد اساسی در مستعمرات و ایالات مختلف در زمان تأسیس آمریکا.[۳۷]
- نمونههای مدرن: بردفورد لیتِلجان،[۳۸] داگ ویلسون،[۳۹] جو ریگنی،[۴۰] دانیل اِسترند،[۴۱] برخی از نسخههای “ناسیونالیزِم مسیحی” (اگر چه بسیاری از کسانی که این موضع را دارند، این برچسب را برای خود ترجیح نمیدهند).[۴۲]
برای دیدگاه ۵، حکومت، اخلاق خاصی را اجرا میکند که به یک دین گره خورده است.
برای دیدگاه ۶، دین تا حدی حکومت را کنترل میکند؛ به نحوی که دولت، خود دین را اجرا میکند.
دیدگاه ۶- دین فراتر از دولت: دین، دولت را اداره میکند و حکومت را به اجرای دین هدایت میکند.
- موضع: یک دین خاص، دولت را اداره میکند و حکومت را به اجرای آن دین هدایت میکند. برخی این دیدگاه را آموزۀ دو شمشیر مینامند، که در آن شمشیر دین، شمشیر دولت را تحتالشعاع قرار میدهد. (برای کاتولیکهای قرون وسطی، هر دو شمشیر متعلق به پاپ است و پاپ با فرمان دادن به دولتها مستقیما هم از شمشیر روحانی استفاده میکند و هم بهطور غیر مستقیم از شمشیر دنیوی بهره میبرد). خداوند حکومت را برای تضمین صلح در جامعه منصوب میکند، که تا حدودی شامل ادارۀ مجامع کلیسا، اطمینان از حفظ ارتدوکسی کلیسا و مجازات افرادی است که پیروی نمیکنند. قاضی ممکن است بگوید: «پاپ به من می گوید که “جان دوم” یک بدعتگذار است؛ بنابراین دولت باید او را مجازات کند».
- نمونههای تاریخی: دیدگاه دو شمشیری کاتولیک رومی قرون وسطی.[۴۳]
- نمونههای مدرن: مطمئن نیستم چه چیزی را به عنوان یک نمونۀ مدرن خوب پیشنهاد کنم. برخی ممکن است رائوس جی. راشدونی را در این دیدگاه طبقهبندی کنند، اما اندرو سَندلین، همکار سابق راشدونی، در مصاحبۀ خود با “مسیح فراتر از همه” موافق نیست. سَندلین استدلال میکند که راشدونی، معمار اساسی بازسازیگرایی مسیحی (یعنی بازسازی آمریکا به عنوان یک جمهوری مسیحی یا بازسازی آن بر اساس جنبههای اخلاقی و مدنی شریعت موسی)، اجبار دولتی به دین مسیحی را در الهیات سیاسی خود لحاظ نمیکند. در عوض، راشدونی از کاربرد شریعت موسی دفاع میکند؛ چیزی نزدیکتر به آنچه من به عنوان دیدگاه ۵ در بالا پیشنهاد میکنم.[۴۴]
هر دو دیدگاه ۶ و ۷ یک سیاست واحد و یکپارچه با دو اقتدار متمایز هستند؛ حکومت و دین.
دیدگاه ۶، “دین فراتر از حکومت” است و دیدگاه ۷، “حکومت فراتر از دین”.
طیف اصلی دیدگاهها در مورد الهیات سیاسی چیست؟
دیدگاه ۷- حکومت فراتر از دین: حکومت بر دین حکمرانی میکند و آن را اجرا میکند.
- موضع: حکومت، دین را با یک “کلیسای” دولتی اداره میکند و شهروندان را مجبور میکند که از یک دین خاص پیروی کنند (یا حداقل مخالفت نکنند). (به یک معنا، تمایز بین حکومت و دین در اینجا از بین میرود، زیرا حکومت یک دین سیاسی است؛ بدین معنا که حکومت و دین با هم ادغام می شوند).
- نمونههای تاریخی: مصر باستان (به عنوان مثال، زمانی که فرعون قبل از خروج بر قوم خدا ظلم میکرد)، پرستش امپراتور روم،[۴۵] شاید کنستانتین،[۴۶] اراستیانیزِم (مثلا هنری هشتم)،[۴۷] بهطور معمول اسلام، زمانی که دینِ غالب یک کشور است.[۴۸]
- نمونههای مدرن: عربستان سعودی، افغانستان.
بخش ۳- هفت تأمل پایانی
در اینجا هفت تأمل نهایی در مورد طبقهبندی من از الهیات سیاسی وجود دارد:
۱- طبقهبندی من، توصیفی است نه ارزیابیکننده.
ارزیابی هر دیدگاه از الهیات سیاسی مهم است، اما هدف این مقاله این نیست. تعریف صحیح یک دیدگاه از الهیات سیاسی مبنای ارزیابی آن را تشکیل میدهد. قبل از این که بتوانید یک دیدگاه خاص از الهیات سیاسی را بهدرستی ارزیابی کنید، ابتدا باید آن را بهخوبی درک کنید تا بتوانید به گونهای بیان کنید که طرفداران آن تأیید کنند. هدف من این است که این طیف وسیع از دیدگاهها در الهیات سیاسی، به روشن شدن یک موضوع پیچیده کمک کند تا در حین حرکت از توصیف به ارزیابی، صحبتهای یکدیگر را اشتباه متوجه نشویم.
۲- تلاش برای نظام بخشیدن به دیدگاههای مختلف در باب الهیات سیاسی چالشبرانگیز است، اما این نباید مانع تلاش ما شود.
همکارم دیوید هاینز به من گفت که تلاش برای نظاممند کردن الهیات سیاسی، مانند تلاش برای مهار کردن یک گردباد است. دلیلی وجود دارد که تعداد کمی از کارشناسان الهیات سیاسی سعی در انجام این کار دارند؛ این موضوع، آشفته و فوقالعاده پیچیده است (از این رو تمام ملاحظات من در این مقاله وجود دارند). برای هر طبقهبندی پیشنهادی، میتوان بهراحتی با “بله، اما…” انتقاد کرد (این همان چیزی است که برخی از دوستان دربارۀ این مقاله به من بازخورد دادند). حتی اگر ایجاد یک طبقهبندی کامل غیر ممکن باشد، یک طبقهبندی ناقص میتواند برای شفافسازی مفید باشد.
برای درک خوب الهیات سیاسی حداقل در چهار زمینه، مهارت لازم است: تفسیر، الهیات سیستماتیک، تاریخ و نظریۀ سیاسی. من آموزش رسمی در تاریخ سیاسی و تئوری سیاسی ندارم؛ بنابراین این موضوع، نظامبندی دیدگاهها در الهیات سیاسی را، برای من چالشبرانگیزتر میکند. من یک شبان انجیلی و استاد حوزۀ الهیات هستم که با خوشحالی به پادشاهی عیسای مسیح وفادارم. آموزش اصلی من، من را مجهز میکند تا کتاب مقدس را با دقت بخوانم (یعنی تفسیر کتاب مقدس) و بهطور نظاممند نحوۀ هماهنگی زیبای کل کتاب مقدس با واقعیت (یعنی الهیات نظاممند) را به هم مرتبط کنم. توانایی انجام تفسیر و الهیات نظاممند، از مؤلفههای مهم برای الهیات سیاسی یک مسیحی است، اما برای درک خوب الهیات سیاسی، نیازمند درک تاریخ (هم تاریخ دینی و هم تاریخ سیاسی) و نظریۀ سیاسی هستیم. از آنجایی که من آنچنان تحصیلات رسمی در زمینۀ تاریخ سیاسی و نظریۀ سیاسی ندارم، برای درک نظاممند بهتری از الهیات سیاسی، بهطور گسترده مطالعه کرده و با متخصصان گفتوگو کردهام. هرچه بیشتر در حوزۀ الهیات سیاسی قدم برداشتم، بیشتر متوجه شدم که چقدر نمیدانم. فقط با باز کردن یک در، ده درِ دیگر پشت آن کشف میکنم.[۴۹]
اگر در یک موضوع چالشبرانگیز متخصص نیستید، آیا این بدان معناست که باید “در حیطۀ خود بمانید” و از پرداختن به آن اجتناب کنید؟ شاید، اما نه لزوما. دو محقق با مثالهای خود مرا تشویق کردهاند: (۱) دی. ای. کارسون یک محقق برجستۀ عهد جدید است و مهارتهای خود را در خواندن و تفکر برای پرداختن به پست مدرنیزِم، فرهنگ و مدارا به کار برد.[۵۰] (۲) کارل ترومَن مورخ برجستۀ اصلاحات است و مهارتهای خود را در خواندن و تفکر برای پرداختن به خود مدرن به کار گرفت.[۵۱]
اگر فردی یاد گرفته باشد که چگونه دقیق و منظم بخواند و فکر کند، آنگاه میتواند این مهارت را در بیش از آنچه در آن آموزش رسمی دیده است، به کار گیرد. من فکر میکنم، گفتنِ “در حیطۀ کاری خود بمانید”؛ به نویسندگانی مانند کارسون و ترومَن، گمراهکننده خواهد بود. موافقم که وقتی از “حیطۀ خود” خارج میشوید؛ منحنی یادگیری بیشتری وجود دارد و دشوار و خطرناک است، زیرا ممکن است دانش و درایت کافی نداشته باشید. اما میتوان آن را بهخوبی انجام داد و من فکر میکنم مسیحیان باید (به جای دلسرد کردن) تفکر یکپارچه و کلنگر را تشویق کنند. نظاممند کردن دیدگاههای مختلف دربارۀ الهیات سیاسی چالشبرانگیز است، اما این نباید مانع تلاش ما شود. (و من به گرمی از بازخورد سازنده در مورد تلاش خود استقبال میکنم، بهویژه از کسانی که در زمینۀ تاریخ و نظریۀ سیاسی تخصص دارند).
۳- نکات زیادی برای گفتن وجود دارد.
طبقهبندی من تلاشی اولیه برای ساده کردن موضوعی بحثبرانگیز و فوقالعاده پیچیده است. این مقاله میتواند بهراحتی به مجموعهای از کتابها تبدیل شود که به بررسی ارتباط بین دیدگاههای مختلف و چگونگی و چرایی پاسخدهی آنها به پرسشهایی مانند این بپردازد:
- هر دیدگاه، چه پیشفرضی در مورد واقعیت دارد؟ به عنوان مثال، آیا آنچه سی. اس. لوئیس آن را “تائو” مینامد، واقعی است؟[۵۲] آیا خدا وجود دارد؟ اگر چنین است، آیا خدا، خدای تثلیث عهدین است؟ آیا خداوند، خانواده، کلیسا و حکومت را به عنوان نهادهایی با همپوشانی و با قدرتهای متمایز خلق کرده است؟ اگر چنین است، چگونه مرزهای این حوزهها را تعیین کنیم؟ آیا عیسای مسیح، پادشاه جهان است؟
- فلسفۀ سیاسی هر دیدگاه چیست؟ مثلا آزادی دینی چیست و آیا باید وجود داشته باشد؟ اقتدار سیاسی از کجا میآید؛ یعنی چه کسی میتواند بهطور مشروع حکومت کند و با چه اقتداری؟ وظایف یک شهروند چیست؟ آیا کلیساها باید از معافیت مالیاتی برخوردار شوند؟
- هر دیدگاه چگونه از نظر تفسیری و الهیاتی استدلال میکند؟ مثلا آیا دولت باید هر دو الواح اول و دوم ده فرمان را اجرا کند؛ یا فقط لوح دوم را اجرا کند؛ یا هیچ کدام را؟ “خوب” و “بد” و “ناصواب” و “شر” در رومیان ۳:۱۳-۴ و اول پطرس ۱۳:۲-۱۶ به چه چیزی اشاره دارد؟ آیا دولت از نظر عقیده یا عمل، صلاحیت قانونی بر کلیساها دارد؟ آیا دولت میتواند حضور در کلیسا را اجباری کند؟ آیا مسیحیان باید مالیات بپردازند؟ اگر چنین است، چه زمانی مالیات ظالمانه میشود؟ آیا تکتک مسیحیان باید در امور سیاسی دخالت داشته باشند؟ رسالت کلیسا چیست؟ آیا کلیسا باید برای ساختن فرهنگ تلاش کند؟ اگر چنین است، چگونه؟ ماهیت آخرالزمان، از جمله هزاره چیست؟ و این چگونه مأموریت کلیسا و رابطۀ آن با دولت را مشخص میکند؟ سرانجام، رهبران دینی باید چه چیزی را در مورد حکومت موعظه و تعلیم دهند (مثلا در مورد انتخابات آتی در یک حکومت دموکراتیک)؟
۴- طبقهبندی من ممکن است باعث شود کسی فکر کند که دیدگاههای مختلف در مورد این طیف، به روشهای منظم و مرتب متمایز هستند.
حداقل هفت عامل دیگر، مقولۀ الهیات سیاسی را پیچیدهتر میکنند:
۱- طیف من بیشتر شبیه یک مقیاس تعادل، با تفاوتهای ظریف برای موقعیتهای مختلف در هر دیدگاه است (همانطور که در “شرایط مقدماتی” در ابتدای این مقاله ذکر کردم). در اینجا سه نمونه آورده شده است:
- برای دیدگاههای ۳ و ۴، میتوان استدلال کرد که بهتر است آنها را در یک دیدگاه واحد به نام لیبرالیزِم ترکیب کنیم. دلیل آن هم این است که میتوان همزمان تمایل داشت که حکومت از لحاظ مذهبی بیطرف باشد و بخواهیم دین به نوعی بر حکومت تاثیر بگذارد.
- برای دیدگاه ۵، برخی از موافقان، از یک کلیسای دولتی حمایت میکنند (به عنوان مثال، بردفورد لیتِلجان، یک انگلیکن)، و دیگران استدلال میکنند که میتوان با عدم ایجاد یک کلیسای دولتی و به جای آن، نهادینه کردن “مسیحیت صرف” (مثلا، داگ ویلسون، یک پرزبیترین) نسخۀ اول مسیحیت غرب را بهبود بخشیم.
- بر اساس دیدگاه ۶، یک دین خاص ممکن است نفوذ کمتری در امور حکومتی داشته باشد (مثلا با اجازه دادن به دولت برای مدت طولانی و این که فقط گاهی اوقات برای حفظ نظم وارد عمل شود)، یا یک دین خاص ممکن است تاثیر شدیدتری در امور دولتی داشته باشد (مثلا با اجبار و اجرای برخی فعالیتهای مذهبی و آموزشی).
۲- دو نفر که دیدگاه اصلی یکسانی در مورد الهیات سیاسی دارند، ممکن است به نتایج مشابهی اما با دلایل متفاوت برسند. این دلایل ممکن است شامل روشهای کلامی و تفسیرهای مختلف باشند.
۳- آنچه کوچک و محلی است، ممکن است وقتی بزرگ و ملی شود متفاوت به نظر برسد. برای مثال، یک جامعۀ کوچک آنابَپتیست (دیدگاه ۲) در مقیاس ملی بزرگ که کلیسا به جامعه دربارۀ نحوه حکومت به مردم میگوید، بیشتر شبیه دیدگاه ۵ یا ۶ باشد. آیا ژنوِ جان کالوین با دیدگاه ۵ یا ۶ مطابقت دارد؟[۵۳]
۴- رویکردهای مختلف به الهیات سیاسی ممکن است در شرایط خاص عمل گرایانهتر و محتاطانهتر باشند.[۵۴] به عنوان مثال، یک مسیحی در یک دولت توتالیتر که مسیحیان را مورد آزار و اذیت قرار میدهد؛ به احتمال زیاد نسبت به دولت، رویکرد آنابَپتیزِمی دارد. یا یک مسیحی در آمریکا امروز ممکن است فکر کند که پیوریتنهای نیوانگلند دولت بهتری نسبت به دولت فعلی آمریکا داشتند، اما ممکن است به این نتیجه برسد که از آنجایی که بعید است آمریکاییها به این زودی لیبرالیزِم کلاسیک را با اخلاق مسیحی پیوریتنها جایگزین کنند، مسیحیان امروز ممکن است تلاش کنند تا در چهارچوب لیبرالیزِم کلاسیک به دستاوردهای فزایندهای دست یابند (مثلا با به حداقل رساندن شرارتهای خاصی مانند سقط جنین و تغییر جنسیت).
۵- بیرونیترین قطبهای طیف با یکدیگر اشتراکات بیشتری نسبت به دیدگاههای میانی دارند؛ دیدگاههای ۱، ۶ و ۷ توتالیتر هستند، یا به شیوهای الحادی که حکومت را از دین جدا میکند (دیدگاه ۱)، یا به روشی مذهبی که ترکیبی از حکومت و دین است (دیدگاههای ۶ و ۷).
۶- طیف من مبتنیبر یک موضوع اصلی است، و آن اینکه دین و دولت چگونه با هم ارتباط دارند. در نظر گرفتن عوامل دیگر، کار را پیچیده میکند. به عنوان مثال، اگر طیف فعلی من روی یک محور افقی باشد؛ ممکن است یک محور عمودی اضافه کنم تا طیف دیدگاهها را در مورد تمایل فرد نسبت به رژیم فعلی را به تصویر بکشم.[۵۵] از یک طرف عدهای عموما طرفدار رژیم و طرفدار تغییر تدریجی هستند و در طرف دیگر عدهای مخالف نظام و طرفدار تغییر رژیم هستند. غرایز مختلف در رابطه با رژیم کنونی توضیح میدهد که چرا دو نفر میتوانند دیدگاههای الهیاتی_سیاسی یکسانی داشته باشند، اما قضاوتهای محتاطانۀ متفاوتی داشته باشند.
۷- موضوع دیگری که این طیف را پیچیده میکند، موضوع گستردهتر چگونگی ارتباط مسیح و فرهنگ است. کارسون توضیح میدهد: «از یک نظر، بحثهای کلیسا و دولت، زیرمجموعهای از بحثهای جامعتر دربارۀ مسیح و فرهنگ هستند».[۵۶] کوین دییانگ چهار روش اساسی که مسیحیان را با مسیحیت و سیاست مرتبط میکنند، توصیف میکند.[۵۷]
- مسیحیت علیه سیاست: «مسیحیت عمدتا به عنوان چیزی تلقی میشود که در مقابل دنیای آشفته و اغلب بتپرستانۀ سیاست قرار دارد. این رویکرد در هشدار دادن به مسیحیان دربارۀ امید بستن بیش از حد به پادشاهان و پادشاهیهای زمینی، قوی عمل میکند. مسیحیانِ با این رویکرد، اغلب علاقهای به یادگیری خطوط فکری و علوم سیاسی یا تاریخ طولانی فلسفۀ اخلاق ندارند. آنها همچنین میتوانند در مورد چگونگی تغییرات سیاسی و اجتماعی، غیر واقعبین باشند».
- مسیحیت بالاتر از سیاست: «مسیحیت به عنوان حقیقتی تلقی میشود که فراتر از همۀ نظامهای زمینی است. این رویکرد درک میکند که مسیحیت را نباید با هیچ فلسفۀ سیاسی، حزب سیاسی یا سنت فکری خاصی یکی دانست. نکتۀ منفی این است که نقد انجیل اغلب میتواند سطحی باشد و منجر به یک یکسانانگاری نادرست اخلاقی شود. بنابراین رویکرد “مسیحی” در نهایت به میانۀ طلایی فرضی، بین محافظهکاری و ترقیگرایی، یا نقطۀ میانی خیالی بین مارکسیزِم و سرمایهداری تبدیل میشود».
- مسیحیت به مثابه سیاست: «پیام مسیحیت و وظیفۀ فرد مسیحی بهطور غیر قابل تقلیل، سیاسی تلقی میشود. مسیحیان با این رویکرد درک میکنند که عیسی، خداوند بر همه است. این رویکرد، اغلب خیلی زیاد “از پیش تحقق یافته”، و خیلی کم “اکنون نه” دارد».
- مسیحیت زیربنای سیاست: «ایدههای مسیحی و جوامع مسیحی برای یک نظم سیاسی سالم، ضروری تلقی میشوند. این رویکرد، نقشی را که مسیحیت در توسعۀ فرهنگ غربی و ایجاد مردمی آزاد و مرفه ایفا کرده است، درک و ستایش میکند. همچنین حکمتی وجود دارد که بدانیم مسیحیت یک فلسفۀ سیاسی تمام عیار ارائه نمیدهد، بلکه بهترین فلسفۀ اخلاقی بر اساس دیدگاه مسیحی نسبت به انسان و طبیعت انسان در آن ساخته خواهد شد. نکتۀ منفی این است که این رویکرد میتواند ایمان مسیحی را به ارزشی سودگرایانه تقلیل دهد».
دییانگ در یک سخنرانی، چند تصویر و مثال برای این چهار رویکرد پیشنهاد میکند:[۵۸]
- مسیحیت علیه سیاست: جان پایپر[۵۹]
- مسیحیت فراتر از سیاست: تیم کِلِر[۶۰]
- مسیحیت به مثابه سیاست: داگ ویلسون[۶۱]
- مسیحیت زیربنای سیاست: کالج هیلزدِیل[۶۲]
دییانگ، نقاط قوت و ضعف هر یک از این رویکردها را میشناسد و شخصا با این چهار رویکرد به ترتیب معکوس همسو میشود.[۶۳]
۵- مسیحیان علاقۀ بیشتری به الهیات سیاسی پیدا کردهاند، زیرا آنچه که به نظر میرسد یک میدان عمومی بیطرف است، اکنون یک میدان جنگ و بهطور فزاینده قطبی شده است.
یکی از دلایلی که محبوبیت الهیات سیاسی برای بسیاری از مسیحیان در زمینههای غربی افزایش یافته، این است که آنها اعتماد خود را به لیبرالیزِم کلاسیک از دست دادهاند. لیبرالهای مترقی، لیبرالیزِم کلاسیک را تصاحب کردهاند و برخی، خود لیبرالیزِم کلاسیک را مقصر این انحطاط میدانند. لیبرالیزِم کلاسیک تنها زمانی که با مسیحیت فرهنگی همراه شود، میتواند بهخوبی کار کند (شرطی که برای سایر الهیات سیاسی نیز صادق است).[۶۴]
فرقی نمیکند با هارون رِن در تمام جزئیات استدلالش موافق باشید یا نه؛ فکر میکنم میتوانید موافق باشید وقتی او توضیح میدهد که فرهنگ ما از دنیایی مثبت برای مسیحیت به دنیای بیطرف و سپس به دنیایی منفی برای مسیحیت میرود، نکتهای را مطرح میکند.[۶۵] مسیحیان در آمریکا اکنون احساس خطر میکنند و این باعث شده که از خود بپرسند: «آیا من یک ملیگرا یا ناسیونالیست مسیحی هستم»؟[۶۶] ده سال پیش، تقریبا هیچ کس این را نمیپرسید. مسیحیان امروز بهطور فزایندهای برای دستیابی به دانش الهیاتی و برای یادگیری از متفکران قبل از تأسیس آمریکا، یعنی الهیدانانی مانند پروتستانهای صاحبمنصب، آغوششان باز است.[۶۷]
برخی از مسیحیان امروزی در مورد تفکر عمیق در الهیات سیاسی دچار تردید هستند، زیرا به نظر میرسد که رهبری یک حکومت مدنی توسط مسیحیان، بر خلاف عهد جدید است. این موضوع من را به یاد سخنرانی فیلیپ یانسی میاندازد:
«چندین سال پیش مرد مسلمانی به من گفت: “من هیچ راهنمایی در قرآن دربارۀ این که مسلمانان باید به عنوان یک اقلیت در یک جامعه زندگی کنند؛ و هیچ راهنمایی در عهد جدید دربارۀ نحوۀ زندگی مسیحیان به عنوان اکثریت نمیبینم”. او انگشت خود را روی یک تفاوت مرکزی بین دو دین گذاشت. کسی که در پنتیکاست تولد دوباره یافته است؛ تمایل به رشد بین فرهنگی و حتی ضد فرهنگی دارد، که اغلب با دولتهای سرکوبگر همزیستی میکند. دیگری که از نظر جغرافیایی در مکه لنگر انداخته بود، همزمان به عنوان یک دین و یک دولت تأسیس شد».[۶۸]
برای برخی از مسیحیان، فکر کردن به بهترین الهیات سیاسی، ناخوشایند است، زیرا به نظر میرسد کلیسا زمانی وفادارترین و سالمترین است که دولت مدنی، مسیحیان را آزار میدهد. اما خدا به ما دستور میدهد که برای این منظور “برای حاکمان و همۀ صاحبمنصبان” دعا کنیم: “تا بتوانیم زندگی آرام و آسودهای را در کمال دینداری و وقار بگذرانیم”. چرا؟
زیرا «این نیکو و پسندیدۀ نجاتدهندۀ ما خداست» (اول تیموتائوس ۱:۲-۳).
برخی از مسیحیان امروز، زمانی که در اقلیت تحت تعقیب قرار میگیرند، احساس راحتی بیشتری میکنند. آنها فکر میکنند که شهادت بهتر از مسیحیت غرب است. آنها ممکن است بپرسند که اگر اکثریت، شهروندان یک ملت را تشکیل میدهند؛ به خدا وفادار هستند یا خیر، و به این فکر نکردهاند که اگر مسیحیان دارای قدرت رهبری یک دولت مدنی باشند، چگونه باید چنین مسئولیتی را بر عهده بگیرند. آنها از مسیحیان دیگری که به چنین موضوعاتی فکر کردهاند و به نتایجی همسو با اصلاحطلبان و بسیاری از مستعمرهنشینان و بنیانگذاران آمریکا میرسند، نگران هستند.
۶- مسیحیان باید از جدایی پیش از موعد از یکدیگر بر اساس الهیات سیاسی مختلف بر حذر باشند.
ترسیم طیفی از دیدگاهها در مورد الهیات سیاسی، چالشبرانگیز است. ارزیابی آن دیدگاهها بر اساس تفسیر، الهیات، تاریخ و نظریۀ سیاسی، حتی چالشبرانگیزتر است.
تفاوت بین هفت دیدگاه در طبقهبندی من قابل توجه است. اما چقدر مهم است؟ به عنوان مثال: آیا مسیحیان در دیدگاههای ۳، ۴ و ۵ میتوانند در خدمت مسیحی با هم همکاری نزدیک داشته باشند؟ آیا اختلاف نظرها به این معنا است که همکاران مسیحی (مانند یک شبان یا استاد) نتوانند از نزدیک با یکدیگر همکاری کنند؟ فکر میکنم این به ماهیت اختلاف و ماهیت مشارکت آنها در خدمت مسیحی بستگی دارد.
در حالی که معقول است برخی از سازمانهای خدمتی مسیحی بخواهند رهبران اصلی خود (مثلا شبان ارشد یا رئیس) به یک دیدگاه خاص الهیات سیاسی پایبند باشد؛ به نظر من برادرانی که در شراکت خدمت، نزدیک هستند، میتوانند با هم هماهنگ و محترمانه خدمت کنند، هر چند که در برخی جنبههای الهیات سیاسی کاملا همنظر نباشند.
در این لحظه در محیط آمریکایی من، فکر میکنم برای مسیحیان، عاقلانه است که بر اساس الهیات سیاسی مختلف، پیش از موعد از یکدیگر جدا نشوند. دلیل آن این است که شریران نهتنها در دروازهها هستند، بلکه آنها به عنوان شهروند و قاضی در شهر نفوذ میکنند. در حالی که یک انقلاب جنسی به سرعت فرهنگ ما را دگرگون میکند، فکر نمیکنم مسیحیان هماکنون باید در مورد سناریوی فرضی (که ممکن است چند دهه بعد اتفاق بیفتد)، در مورد نحوۀ ادارۀ کشوری که اکثریت قریب به اتفاق شهروندان آن مسیحی هستند، اختلاف نظر داشته باشند. مسائل فوریتری وجود دارند که باید با هم متحد شوند تا به آنها رسیدگی شود؛ شرارتهایی مانند سقط جنین و بیداری و ایدئولوژی همجنسگرایان و سوسیالیزِم.[۶۹] استراتژی برای مسیحیان وفادار، در حال حاضر شامل اصولی است که ما باید بتوانیم در مورد آنها توافق داشته باشیم، مانند: خوب بودن، دوست داشتن همسر، ماندن در مشارکت و رفاقت، عبادت هفتگی، آموزش به فرزندان، کار با حوصله و صبر، و حفظ دیدگاههای سیاسی.[۷۰]
همانطور که کوین دییانگ با بصیرت توضیح میدهد، اونجلیکالیزِم اصلاحشده طی دهۀ گذشته بهطور دردناکی به حداقل چهار گروه تقسیم شده است که دییانگ آنها را پشیمان، دلسوز، مراقب و شجاع مینامد.[۷۱] مسیحیان موجود در محافل من، عمدتا از گروههای مراقب و شجاع هستند.[۷۲] آیا آن گروه سوم و چهارم باید بر سر الهیات سیاسی از هم جدا شوند؟
من نمیگویم تنها چیزی که اهمیت دارد، ریشهکن کردن ایدئولوژیهای شیطانی است. ما نمیخواهیم فقط دفاعی باشیم. ما میخواهیم با حقیقت خدا – بهویژه حقیقت انجیل – تهاجمی عمل کنیم. ما برای احیاء دعا میکنیم! و اگر به رحمت خدا اکثریت قریب به اتفاق شهروندان آمریکا مسیحی شوند، برای مسیحیان اهمیت فزایندهای خواهد داشت که به این فکر کنند که چگونه تبدیل به مباشران عاقل دولت گردند. اما در حالی که ما تحت حکومتی زندگی میکنیم که مسیحیان را مورد آزار و اذیت یا به حاشیه راندن قرار میدهد؛ آیا اکنون زمان آن است که با شدت در مورد این که الهیات سیاسی ایدهآل در وضعیت فرضی آینده که اکثر شهروندان، مسیحی واقعی هستند، فکر کنیم و از هم جدا شویم؟ وقتی به الهیات سیاسی در پرتو تقسیمبندی الهیاتی فکر میکنم، یکی از دغدغههای من این است که مسیحیان بیجهت بر سر اختلافات در مورد الهیات سیاسی با هم اختلاف پیدا نکنند.[۷۳]
۷- تا زمانی که پادشاه، عیسی باز نگردد؛ هیچ حکومت مدنیای بیعیب و نقص نخواهد بود.
وقتی از استادم دان کارسون خواستم دربارۀ این مقاله بازخورد بدهد، او پاسخ داد: «آنچه که به عنوان تجزیه و تحلیل یکنواخت از انواع الگوهای تقسیم قدرت شروع میشود، به محض این که الگوهای روابط متنوع، تحت تاثیر مسائل واقعی در زمین قرار میگیرند، به سرعت تبدیل به یک گرۀ سردرگم میشوند. تنها یک راه حل نهایی وجود دارد: «خداوند، عیسی، بیا»![۷۴] بله، همانطور که اول قرنتیان ۲۲:۱۶ می گوید: Marana tha (μαράνα θά) – خداوند ما، بیا!
نویسنده: اندی دیوید ناسلی
[۱] Thanks to friends who graciously offered feedback on drafts of this article (sometimes critical feedback that I didn’t heed to their satisfaction!), including Josh Abbotoy, Anthony Bushnell, Ardel Caneday, Michael Carlino, Don Carson, Ben Crenshaw, Kevin DeYoung, Abigail Dodds, Tom Dodds, Ben Dunson, Ben Edwards, Nathan Finn, Greg Forster, David Haines, Brian Hanson, Michael Haykin, Zach Howard, David Innes, Tom Jones, Steve Keillor, Jonathan Leeman, Brad Littlejohn, Kevin McClure, Glenn Moots, Charles Naselli, Jenni Naselli, Jon Osburn, Joe Rigney, Aaron Rothermel, David Schrock, Levi Secord, Rick Segal, Colin Smothers, Brian Tabb, Andrew Walker, Mark Ward, Lael Weinberger, and Doug Wilson.
[۲] Garry R. Morgan, Understanding World Religions in 15 Minutes a Day (Minneapolis: Bethany House, 2012), 16. On challenges to defining religion, see Brent Nongbri, Before Religion: A History of a Modern Concept (New Haven: Yale University Press, 2013).
[۳] Morgan explains, “Because religion significantly impacts our worldview, religious beliefs and practices are highly interconnected with culture.” Morgan, Understanding World Religions, 14. D. A. Carson defines worldview as “a reasonably comprehensive interpretation of reality (whether thought through or not) that affects all we do. Everyone has one.” D. A. Carson, Christ and Culture Revisited (Grand Rapids: Eerdmans, 2008), 120n14.
[۴] Cf. Algernon Sidney, Sidney: Court Maxims, ed. Hans W. Blom, Eco Haitsma Mulier, and Ronald Janse, Cambridge Texts in the History of Political Thought (Cambridge: Cambridge University Press, 1996), 24; Stanley J. Grenz and Jay T. Smith, Pocket Dictionary of Ethics, IVP Pocket Reference Series (Downers Grove, IL: InterVarsity Press, 2003), 81. Jonathan Leeman is more specific: “Politics refers to (1) the institutional activity of governance (2) over an entire population (3) backed by the power of coercion, which in varying degrees will be regarded as legitimate.” Jonathan Leeman, Political Church: The Local Assembly as Embassy of Christ’s Rule, Studies in Christian Doctrine and Scripture (Downers Grove, IL: InterVarsity Press, 2016), 62.
[۵] For an accessible introduction to politics, see David C. Innes, Christ and the Kingdoms of Men: An Introduction to the Study of Politics (Phillipsburg, NJ: P&R Publishing, 2019). Innes defines politics as “the shared life of liberty that involves ruling and being ruled in turn among equals for the common good: life, prosperity, piety, and moral flourishing” (۲۰۷).
[۶] Cf. Oliver O’Donovan’s definition: “The name ‘political theology’ is generally given to proposals … which draw out an earthly political discourse from the political language of religious discourse.… It postulates an analogy—not a rhetorical metaphor only, or a poetic image, but an analogy grounded in reality between the acts of God and human acts, both of them taking place within the one public history which is the theatre of God’s saving purposes and mankind’s social undertaking.” Oliver O’Donovan, The Desire of the Nations: Rediscovering the Roots of Political Theology (Cambridge: Cambridge University Press, 1996), 2.
[۷] Cf. Carson, Christ and Culture Revisited, 154–۵۹٫ Jonathan Leeman explains in one of his articles, “Throughout this article, I will generally use the term ‘government’ instead of ‘state.’ The latter term fits with the particular kinds of governments people associate with the nation-states of the mid-nineteenth century to the present. The term ‘government,’ however, better applies to a broad range of ruling institutions from throughout history—from the ancient empire to the chief and elders of a migratory indigenous tribe and everything in between.” Jonathan Leeman, “The Relationship of Church and State,” The Gospel Coalition, 2020.
[۸] On political thought in the later Middle Ages, see Antony Black, Political Thought in Europe, 1250–۱۴۵۰, Cambridge Medieval Textbooks (Cambridge: Cambridge University Press, 1992).
[۹] Some resources that have helped me better understand the spectrum of political theology include Gary Scott Smith, ed., God and Politics: Four Views on the Reformation of Civil Government (Phillipsburg, NJ: P&R Publishing, 1989); Oliver O’Donovan and Joan Lockwood O’Donovan, eds., From Irenaeus to Grotius: A Sourcebook in Christian Political Thought (Grand Rapids: Eerdmans, 1999); Carson, Christ and Culture Revisited, 176–۸۵; P. C. Kemeny, ed., Church, State, and Public Justice: Five Views, Spectrum Multiview Books (Downers Grove, IL: InterVarsity Press, 2007); Wayne Grudem, Politics—According to the Bible: A Comprehensive Resource for Understanding Modern Political Issues in Light of Scripture (Grand Rapids: Zondervan, 2010), 23–۱۵۴; Robert Benne, Good and Bad Ways to Think about Religion and Politics (Grand Rapids: Eerdmans, 2010); Amy E. Black, ed., Five Views on the Church and Politics, Counterpoints (Grand Rapids: Zondervan, 2015); Leeman, Political Church, 55–۹۷; Brian C. Collins, “Government,” in Biblical Worldview: Creation, Fall, Redemption, ed. Mark L. Ward Jr. (Greenville, SC: Bob Jones University Press, 2016), 236–۸۳٫
[۱۰] William D. Dennison summarizes Marx’s view: “Communism begins with the abolition of religion, so that the plague of illusory happiness can be turned into real happiness. The criticism of religion is to provide a chain reaction, so that the true, secular form of societal happiness can be experienced in the full life of communism.” Karl Marx, Great Thinkers (Phillipsburg, NJ: P&R Publishing, 2017), 74.
[۱۱] Cf. Wikipedia’s definition: “Organized religion, also known as institutional religion, is religion in which belief systems and rituals are systematically arranged and formally established, typically by an official doctrine (or dogma), a hierarchical or bureaucratic leadership structure, and a codification of proper and improper behavior.” “Organized Religion,” accessed 25 September 2023.
[۱۲] See the Schleitheim Confession (1527), article 6. Cf. Daniel L. Akin, “An Expositional Analysis of the Schleitheim Confession,” CTR 2.2 (1988): 362–۶۵٫
[۱۳] John Howard Yoder, The Politics of Jesus: Vicit Agnus Noster, 2nd ed. (Grand Rapids: Eerdmans, 1994); “FAQ about Mennonites,” Mennonite Church USA.
[۱۴] Stanley Hauerwas, the Peaceable Kingdom: A Primer in Christian Ethics (Notre Dame, IN: University of Notre Dame Press, 1983).
[۱۵] Boyd argues that all civil government is “demonic,” and he asserts, “Functionally, Satan is the acting CEO of all earthly governments.” Gregory A. Boyd, The Myth of a Christian Nation: How the Quest for Political Power Is Destroying the Church (Grand Rapids: Zondervan, 2007), 21–۲۲٫
[۱۶] John D. Wilsey, American Exceptionalism and Civil Religion: Reassessing the History of an Idea (Downers Grove, IL: InterVarsity Press, 2015), 20. Cf. Ronald Beiner’s definition: “the appropriation of religion by politics for its own purposes.” Ronald Beiner, Civil Religion: A Dialogue in the History of Political Philosophy (New York: Cambridge University Press, 2011), 1.
[۱۷] John Locke, Two Treatises of Government: And a Letter Concerning Toleration, ed. Ian Shapiro, Rethinking the Western Tradition (New Haven, CT: Yale University Press, 2003); Greg Forster, John Locke’s Politics of Moral Consensus (Cambridge: Cambridge University Press, 2005); Greg Forster, Starting with Locke, Starting with … (London: Continuum, 2011); Greg Forster, “How to Get a Do-It-Yourself MA in Political Philosophy,” The Gospel Coalition, 10 September 2012; John Stuart Mill, “On Liberty,” in Continental Drama, ed. Charles William Eliot, The Harvard Classics (New York: Collier & Son, 1910), 203–۳۲۵٫
[۱۸] Jason Brennan, Libertarianism: What Everyone Needs to Know (Oxford: Oxford University Press, 2012).
[۱۹] David Koyzis, Political Visions and Illusions: A Survey and Christian Critique of Contemporary Ideologies, 2nd ed. (Downers Grove, IL: InterVarsity Press, 2019), 27–۶۲٫
[۲۰] John Rawls, Political Liberalism, 2nd ed., Columbia Classics in Philosophy (New York: Columbia University Press, 2005). For a friendly critique, see Hunter Baker, “The Secularist Biases of Rawls’s ‘Neutral’ Rules,” in John Rawls and Christian Social Engagement: Justice as Unfairness, ed. Anthony B. Bradley and Greg Forster (Lanham, MD: Lexington, 2015), 91–۱۰۳٫
[۲۱] Darryl Hart, A Secular Faith: Why Christianity Favors the Separation of Church and State (Chicago: Dee, 2006).
[۲۲] Aniel Heimbach argues that we should distinguish two definitions of religious liberty: (1) the old definition is that there is no state church—not that the government treats all religions the same way; (2) the new definition is that religions should be free from the government forcing them to act contrary to their religion. See Daniel Heimbach, Fundamental Christian Ethics (Nashville: B&H Academic, 2022), 419–۲۰٫
[۲۳] Cf. Thomas S. Kidd, Paul D. Miller, and Andrew T. Walker, eds., Baptist Political Theology (Brentwood, TN: B&H Academic), 2023; Nathan A. Finn, “Against Religious Establishment in Baptist Political Theology,” Church Matters: A Journal for Pastors 1 (2023): 212–۱۷٫
[۲۴] Cf. James M. Renihan, To the Judicious and Impartial Reader: A Contextual-Historical Exposition of the Second London Baptist Confession of Faith, Baptist Symbolics 2 (Cape Coral, FL: Founders, 2022), 449–۵۹٫
[۲۵] Isaac Backus, an Appeal to the Public for Religious Liberty, Against the Oppressions of the Present Day (Boston: Boyle, 1773); Isaac Backus, Isaac Backus on Church, State, and Calvinism: Pamphlets, 1754–۱۷۸۹, ed. William G. McLoughlin (Cambridge, MA: Belknap Press of Harvard University Press, 1968).
[۲۶] Grudem, Politics.
[۲۷] Jonathan Leeman, “What Would An Ideal Polity Look Like From a Christian Perspective?,” ERLC, 16 January 2015; Leeman, Political Church; Jonathan Leeman, How the Nations Rage: Rethinking Faith and Politics in a Divided Age (Nashville: Nelson, 2018); Jonathan Leeman, “Conservatives Clash on the Goal of Government,” Providence, 6 September 2019; Jonathan Leeman, “Bringing the Apocalypse to Drag Queen Story Hour,” Providence, 23 September 2019; Leeman, “The Relationship of Church and State”; Jonathan Leeman, “‘Christian Nationalism’ Misrepresents Jesus, So We Should Reject It,” ۹Marks, 31 October 2022; Jonathan Leeman, “For Religious Liberty: Why My Kids and Yours Need Religious Freedom,” American Reformer, 1 December 2022; Jonathan Leeman, “A New Christian Authoritarianism,” Church Matters: A Journal for Pastors 1 (2023): 22–۴۷; Jonathan Leeman, “Say No to Christian Nationalism,” Church Matters: A Journal for Pastors 1 (2023): 64–۷۱; Jonathan Leeman, Authority: How Godly Rule Protects the Vulnerable, Strengthens Communities, and Promotes Human Flourishing (Wheaton, IL: Crossway, 2023).
[۲۸] John Piper, “‘My Kingdom Is Not of This World’: The Lordship of Christ and the Limits of Civil Government,” Desiring God, 15 June 2023.
[۲۹] Andrew T. Walker, Liberty for All: Defending Everyone’s Religious Freedom in a Pluralistic Age (Grand Rapids: Brazos, 2021); Andrew T. Walker, “Protecting Christian Political Theology from the Shibboleth of ‘Christian Nationalism,’” Public Discourse, 19 January 2021; Andrew T. Walker, “American Culture Is Broken. Is Theonomy the Answer?,” The Gospel Coalition, 31 March 2021; Andrew T. Walker, “What We Lose in the Decline of Cultural Christianity,” The Gospel Coalition, 5 May 2021; Andrew T. Walker, “Against Catacomb Christianity: Christianity Belongs at the City Gates, Not the Margins,” American Reformer, 18 October 2021; Andrew T. Walker, “A Baptist Engagement with The Case for Christian Nationalism,” ۹Marks, 9 December 2022.
[۳۰] Scott Aniol, Citizens and Exile: Christian Faithfulness in God’s Two Kingdoms (Douglasville, GA: G3, 2023).
[۳۱] David VanDrunen, Politics after Christendom: Political Theology in a Fractured World (Grand Rapids: Zondervan, 2020).
[۳۲] Ryan T. Anderson and Robert P. George, “The Baby and the Bathwater,” National Affairs 41 (2019): 172–۸۴; Andrew T. Walker, ed., Social Conservatism for the Common Good: A Protestant Engagement with Robert P. George (Wheaton, IL: Crossway, 2023).
[۳۳] Cf. Timon Cline’s phrase “coercive conditions conducive to conversion” in “A Protestant Political Theology Roundtable,” The London Lyceum, 6 June 2022 (starting at 1:38:49).
[۳۴] See especially Johannes Althusius, Politica: An Abridged Translation of Politics Methodically Set Forth and Illustrated with Sacred and Profane Examples, ed. and trans. Frederick S. Carney (Indianapolis: Liberty Fund, 1995).
[۳۵] The Westminster Confession of Faith (1647) says this under chapter 23, “Of the Civil Magistrate”: “The civil magistrate may not assume to himself the administration of the word and sacraments, or the power of the keys of the kingdom of heaven: yet he hath authority, and it is his duty, to take order, that unity and peace be preserved in the church, that the truth of God be kept pure and entire, that all blasphemies and heresies be suppressed, all corruptions and abuses in worship and discipline prevented or reformed, and all the ordinances of God duly settled, administered, and observed. For the better effecting whereof, he hath power to call synods, to be present at them, and to provide that whatsoever is transacted in them be according to the mind of God.” (The American revision in 1788 completely rewrites this paragraph.)
[۳۶] John Gill, A Body of Doctrinal and Practical Divinity: or, A System of Practical Truths, Deduced from the Sacred Scriptures (London: Button and Son, 1815), 719. Cf. Ian Hugh Clary, “‘The First Care of Government’: John Gill (1697-1771) on the Magistrate and the Church,” Reformation Today (October–December 2022): 22–۲۷٫
[۳۷] On how America began in some sense as a Christian nation, see Mark David Hall, Did America Have a Christian Founding? Separating Modern Myth from Historical Truth (Nashville: Nelson, 2019)—Hall prefers the term Christian founding instead of Christian nation; Hall demonstrates that Christian ideas profoundly influenced America’s founders. See also Aaron Menikoff, Politics and Piety: Baptist Social Reform in America, 1770–۱۸۶۰, Monographs in Baptist History 2 (Eugene, OR: Pickwick, 2014), 48–۵۳; Mike Sabo, “What Is Christian Nationalism?,” The American Mind, 6 October 2023 (see under the headings “The History of American Christian Nationalism” and “A Christian American Culture”); Thomas G. West, The Political Theory of the American Founding: Natural Rights, Public Policy, and the Moral Conditions of Freedom (Cambridge: Cambridge University Press, 2017). West focuses on philosophical founding principles centered on natural rights and recognizes that the founders understood and applied those natural rights within a historic Protestant context. For an argument that America did not begin as a Christian nation (as advocated by proponents like David Barton) but that acknowledges that Christianity was a key source for America’s founding principles, see John D. Wilsey, One Nation under God? An Evangelical Critique of Christian America (Eugene, OR: Pickwick, 2011). On how Americans first understood the separation of church and state to refer to anti-establishment religious liberty at the federal level (i.e., no national state church) and then changed to the more modern view that wants to keep church and state completely separate, see Philip Hamburger, Separation of Church and State (Cambridge, MA: Harvard University Press, 2002). Cf. Robert Joseph Renaud and Lael Daniel Weinberger, “Spheres of Sovereignty: Church Autonomy Doctrine and the Theological Heritage of the Separation of Church and State,” Northern Kentucky Law Review 35.1 (2008): 67–۱۰۲٫
[۳۸] W. Bradford Littlejohn, The Peril and Promise of Christian Liberty: Richard Hooker, the Puritans, and Protestant Political Theology, Emory University Studies in Law and Religion (Grand Rapids: Eerdmans, 2017); W. Bradford Littlejohn, The Two Kingdoms: A Guide for the Perplexed, Davenant Guides (Lincoln, NE: Davenant, 2017); Brad Littlejohn, “Against ‘Religious Liberty’: The Inescapability of Public Religion,” American Reformer, 29 November 2022; Brad Littlejohn, “Christian Nationalism or Christian Commonwealth? A Call for Clarity,” Ad Fontes, 7 December 2022.
[۳۹] Douglas Wilson, “The Two Kingdoms That Weren’t,” Ezra Institute of Contemporary Christianity, 22 May 2020, 47:43-minute video; Douglas Wilson, “General Equity Theonomy,” Reformed Basics 13 (Moscow, ID: Christ Church, 25 February 2022), 17:25-minute video; Douglas Wilson, Mere Christendom (Moscow, ID: Canon, 2023); Douglas Wilson, “‘My Kingdom Is Not of This World,’ Which Is Why We Were Instructed to Pray for It to Come,” Blog & Mablog, 21 June 2023.
[۴۰] Joe Rigney, “Identity or Influence? A Protestant Response to Jonathan Leeman,” ۹Marks, 11 November 2022; Glenn A. Moots and Joe Rigney, “The Myth of ‘Liberal, Secular America’: A Reply to D. G. Hart,” American Reformer, 4 July 2023. Cf. Glenn A. Moots, Politics Reformed: The Anglo-American Legacy of Covenant Theology, Eric Voegelin Institute Series in Political Philosophy: Studies in Religion and Politics (Columbia, MO: University of Missouri Press, 2010); Glenn A. Moots, “American Separationism: When It Comes to Religious Establishment, American Protestants Have All Become Baptists,” Law & Liberty, 15 December 2022.
[۴۱] Daniel Strand, Gods of the Nations (Cambridge: Cambridge University Press, forthcoming)—a historical study of Augustine’s political theology in The City of God.
[۴۲] See Josh Daws, “Christian Nationalism: A Primer for the Layman; A Guide and Some Advice for the Uninitiated,” American Reformer, 4 October 2023.
[۴۳] The two-swords view goes back at least to a letter that Pope Gelasius I wrote in 494. Brian Collins explains the view: “The medieval Roman Catholic Church flipped the state-over-church position on its head, claiming a church-over-state view instead. If the pope is Christ’s representative on earth (Christ’s ‘vicar’), then of course the pope has authority over any other human leader. The Roman Church recognized that the state had its own rightful sphere in which it functioned, but when Charlemagne was crowned Holy Roman Emperor in 800, it was the pope who did the crowning—implying that he had authority over the emperor. Four hundred years later, another pope put all of England under an interdict when the English king didn’t like the pope’s appointment of an English archbishop. And it was the English king who had to give in in the end. Also, the Inquisition carried out by the Roman Church punished heretics with the sword of the state.” Collins, “Government,” ۲۷۱٫
[۴۴] Cf. R. J. Rushdoony, Law and Liberty, 2nd ed. (Vallecito, CA: Ross House, 2009); Rousas John Rushdoony, Institutes of Biblical Law: Volume 1, 2nd ed. (Vallecito, CA: Ross House, 2020); Rousas John Rushdoony, Institutes of Biblical Law: Volume 2, Law and Society, 2nd ed. (Vallecito, CA: Ross House, 2010); Rousas John Rushdoony, Institutes of Biblical Law: Volume 3, The Intent of the Law, 2nd ed. (Vallecito, CA: Ross House, 1999); Michael J. McVicar, Christian Reconstruction: R. J. Rushdoony and American Religious Conservatism (Chapel Hill, NC: University of North Carolina Press, 2015).
[۴۵] Cf. Jo-Ann Shelton, As the Romans Did: A Sourcebook in Roman Social History, 2nd ed. (Oxford: Oxford University Press, 1998), 386–۹۱٫
[۴۶] I say “maybe” because there is a lot of scholarly debate about how to understand Constantine. E.g., see Peter J. Leithart, Defending Constantine: The Twilight of an Empire and the Dawn of Christendom (Downers Grove, IL: InterVarsity Press, 2010).
[۴۷] “In practice, the term ‘Erastianism’ is elastic. Generally, it signifies that the state is supreme in ecclesiastical causes, but Erastus [1524–۸۳] dealt only with the church’s disciplinary powers. When Roman emperors became Christian, the relations of civil and ecclesiastical rulers became a real problem. It became universally accepted until modern times that the state could punish or execute heretics. The name ‘Erastian’ emerged in England in the Westminster Assembly (1643) when outstanding men like John Selden and Bulstrode Whitelocke advocated the state’s supremacy over the church. The assembly rejected this view and decided that church and state have separate but coordinate spheres, each supreme in its own province but bound to cooperate with one another for God’s glory.” Alexander MacDonald Renwick, “Erastianism,” in Evangelical Dictionary of Theology, ed. Daniel J. Treier and Walter A. Elwell, 3rd ed. (Grand Rapids: Baker Academic, 2017), 278.
[۴۸] On Islam, see D. A. Carson, “Is There Anything Distinctive about a Christian—and Specifically Biblical—Understanding of the Relationship between Church and State?” Southern Baptist Journal of Theology 11.4 (2007): 102–۳٫
[۴۹] This was my experience as a 2023 Cotton Mather Fellow with American Reformer as I learned from experts in political theory and history.
[۵۰] D. A. Carson, The Gagging of God: Christianity Confronts Pluralism, 15th Anniversary ed. (Grand Rapids: Zondervan, 2011); Carson, Christ and Culture Revisited; D. A. Carson, The Intolerance of Tolerance (Grand Rapids: Eerdmans, 2012).
[۵۱] Carl R. Trueman, The Rise and Triumph of the Modern Self: Cultural Amnesia, Expressive Individualism, and the Road to Sexual Revolution (Wheaton, IL: Crossway, 2020); Carl R. Trueman, Strange New World: How Thinkers and Activists Redefined Identity and Sparked the Sexual Revolution (Wheaton, IL: Crossway, 2022).
[۵۲] See Joe Rigney, “The Tao in America: Culture War and the Abolition of Man,” American Reformer, 19 September 2022.
[۵۳] Tuininga’s research suggests that Calvin fits better under view 5 than view 6: Matthew J. Tuininga, Calvin’s Political Theology and the Public Engagement of the Church: Christ’s Two Kingdoms, Cambridge Studies in Law and Christianity (Cambridge: Cambridge University Press, 2017).
[۵۴] D. A. Carson: “There may be a place for emphasizing certain elements in the heritage of the ‘Christ against culture’ pattern because of the existential realities of persecution. … Although there are better and worse examples of how these tensions might play out, there is no ideal stable paradigm that can be transported to other times and places: every culture is perpetually in flux, ensuring that no political structure is a permanent ‘solution’ to the tension.” Carson, Christ and Culture Revisited, 60, 207; cf. 194.
[۵۵] Cf. Josh Abbotoy, “What Is the Regime? Part 1: An Explainer,” American Reformer, 30 August 2023.
[۵۶] Carson, Christ and Culture Revisited, 145.
[۵۷] Kevin DeYoung, “Does Christianity Transcend All Our Political Disagreements? Right and Wrong Ways to Think about Christianity and Politics,” WORLD Opinions, 20 October 2022. The most detailed I have heard Kevin DeYoung speak on political theology is in six lectures from his Systematic Theology 3 course at Reformed Theological Seminary in Charlotte, North Carolina (uploaded to YouTube in August–September 2023): “Lecture 1: Introduction to James Bannerman and Patronage,” “Lecture 2: Defining the Church / Church & State,” “Lecture 3: Church & State / Ecclesiology & Sacraments,” “Lecture 4: God & Government,” and “Lecture 5 & 6: The Nature and Extent of Church Power / Church Power in Doctrine & Worship.”
[۵۸] Kevin DeYoung summarizes and reflects on his article “Does Christianity Transcend All Our Political Disagreements?” at the beginning of “Lecture 3: Church & State / Ecclesiology & Sacraments,” ۱:۳۰–۱۹:۱۶ min., and he suggests these illustrations from about 15:30 to 16:10 min.
[۵۹] E.g., John Piper, “Policies, Persons, and Paths to Ruin: Pondering the Implications of the 2020 Election,” Desiring God, 22 October 2020.
[۶۰] E.g., Timothy Keller, “How Do Christians Fit Into the Two-Party System? They Don’t,” New York Times, 28 September 2018. Cf. Andrew David Naselli, “Winsomeness Can Be a Virtue or a Vice: Winning Some vs. Pleasing Some,” American Reformer, 24 August 2023.
[۶۱] E.g., Douglas Wilson, “All of Christ for All of Life,” Blog and Mablog, 10 October 2010.
[۶۲] E.g., https://online.hillsdale.edu/course-list.
[۶۳] DeYoung, “Lecture 3: Church & State / Ecclesiology & Sacraments,” about 16:10 to 17:12 min.
[۶۴] Kevin DeYoung argues, “Lockean liberalism is not the problem; the problem is when this liberalism exists without the communal aims of classical republicanism and the theological assumptions of Christianity.” “Liberty, Pandora, and the Serpent: What Undergirds the American Experiment?,” WORLD Opinions, 10 November 2022. Someone might ask, “So what is the point of trying to have good civil governments if they are all subject to cultural decay?” Consider what Josh Daws writes in “Christian Nationalism: A Primer for the Layman”: “Looking to formerly Christian nations as examples of the inevitability of decline tells us little about how we should order society. In a fallen world, no worthwhile endeavor is going to be perfectly executed and resist the inevitable decline. That’s just the state of the world we live in. To go back to the Christian School comparison, one could easily point to Harvard, Princeton, and Yale as examples of why Christian colleges never work, but that shouldn’t stop us from trying to provide a Christian alternative to secular Universities. While there’s much to learn from history, we should take care not to let past failures prevent us from starting new endeavors. Given a long enough timeline, you could easily conclude that Paul’s missionary endeavors were pointless because many of those areas are now dominated by Islam.”
[۶۵] Aaron M. Renn, “The Three Worlds of Evangelicalism,” First Things, February 2022. See also the videos from the “Welcome to Negative World” conference on September 9–۱۰, ۲۰۲۲, featuring Aaron Renn, Joe Rigney, and James Wood (hosted by C. R. Wiley).
[۶۶] Step one in any debate is to define your terms. On Christian nationalism, see Josh Daws, “Christian Nationalism: A Primer for the Layman.”
[۶۷] Cf. Glenn A. Moots, “Was the Protestant Reformation a Radical Revolution?,” Law & Liberty, 29 October 2021. Innes cautions, “We should not be too quick to judge the peoples of Old European Christendom for not being us. The Christian faith was woven through all their social relations and institutions, holding everything together. These Christian premoderns quite reasonably understood that open attacks on the faith were attacks on society itself. Hence blasphemy and Sabbath laws. We see this same understanding today in Islamic countries, and we are appalled with modern, liberal democratic indignation. But people in our own recent Christian past would be just as puzzled as these Muslim societies are by the objection.” Innes, Christ and the Kingdoms of Men, 83.
[۶۸] Philip Yancey, “The Lure of Theocracy,” Christianity Today 50:7 (1 July 2006): 64.
[۶۹] See Daws, “Christian Nationalism: A Primer for the Layman.”
[۷۰] Those are some of the headings from Doug Wilson’s serious and joyful believe-and-obey-the-Bible approach in his documentary “How to Save the World (in Eleven *Simple Steps).” The documentary is based on a short book: Douglas Wilson, Gashmu Saith It: How to Build Christian Communities That Save the World (Moscow, ID: Canon, 2021).
[۷۱] Kevin DeYoung, “Why Reformed Evangelicalism Has Splintered: Four Approaches to Race, Politics, and Gender,” The Gospel Coalition, 9 March 2021.
[۷۲] Cf. Naselli, “Winsomeness Can Be a Virtue or a Vice.”
[۷۳] Cf. the MacArthur Center’s podcast episode on theological triage: “The Drivetrain” (۶ September 2023).
[۷۴] D. A. Carson, email to Andy Naselli, 8 August 2023, shared with permission.