تحلیلی فرامتنی از مناظرۀ توسلی و علیزاده در باب خدمت زنان در کلیسا

بخش نخست

جرقۀ این مناظره با بحث گفتمان‌آفرین دکتر توسلی در برنامۀ “کلیسای خانگی” از شبکۀ محبت، مبنی‌بر ورود زنان در خدمت کلیسایی رقم خورد؛ و به تبع آن، دعوت خدمت مکاشفه و مناظره بین دکتر توسلی (از این به بعد با حذف عناوین) و شبان نیما علیزاده (از این به بعد علیزاده) در یک مناظرۀ نود دقیقه‌ای به سمع و نظر مخاطبان رسید. در نگاه نخست، این نوع مناظره و تبادل افکار برای اثبات حقانیت و به کرسی نشاندن باورهای حاکم در میان کلیسای ایرانی، دست کم در پیشگاه انظار عمومی، عمل درخور و کم‌نظیری است. علاوه بر این، شکل مناظره نیز با اغماض از چند کاستی در بخش نهایی با پراکنده‌پردازی‌های موضوعی و این که مناسب بود مدیر مناظره، شخص ثالثی غیر از علیزاده باشد، دارای ساختار منظم و نسبتا قابل دفاع بود. از این جنبه، باید از هر دو مناظره‌گر تقدیر کرد تا این باب جدید، یعنی بحث بر سر مسائل حاکم بر کلیسا و جامعۀ مسیحی ایرانی را در پیشگاه افکار عمومی و خارج از محافل دوستانه به مخاطبان مشتاق عرضه کردند. اما تحلیل پیش رو قصد دارد با عدسی متفاوت فرامتنی به این مناظره نگاه کند و محتواسنجی را به جلسات و مناظرات آینده بسپارد. از این رو، در این نگاه فرامتنی می‌کوشیم از دریچۀ سه اصل کیستی، چیستی و چگونگی ارزیابی متفاوتی به خواننده ارائه کنیم تا از پرتو این نگاه، خواننده، چه ایمان‌دار مسیحی کهنه‌کار و چه نو ایمان را به فکر و تأمل در گفتمان‌های (discourse) حاکم دنیای مسیحی امروز ایران وا دارد و به او کمک کند تا با استدلال بیندیشد و انتخاب کند. از این رو، این تحلیل دنبال نقد محتوای گفته‌های توسلی و علیزاده نیست، بلکه تلاش اتفاقا در این میان، نقد گفتمانی است و نه لزوما مندرجات این گفت‌وگو یا مناظره.

تحلیلی فرامتنی از مناظرۀ توسلی و علیزاده در باب خدمت زنان در کلیسا

اصل کیستی

فرای مناظره بر سر برابرگرایی و مکمل‌گرایی در باب خدمت زنان در کلیسا، درک کیستی گروه گفتمان‌ساز توسلی و علیزاده برای کلیسای آینده نه‌تنها ضروری، بلکه حیاتی است. توسلی کهنه‌کار عرصۀ تعلیم تلویزیونی از آغاز کار شبکه‌های تلویزیونی در دو دهۀ گذشته است. روح حاکم بر گفتمان توسلی (سوا و فرای این موضوع حاضر خدمت زنان) در بیش از دو دهۀ گذشته تأکید بر اتحاد کلیسایی با محوریت همکاری مشترک و کار گروهی میان فرقه‌های مسیحی پروتستان در دنیای مسیحیت خارج از کشور است. این روحیه و نگاه با توجه به انتخاب برای کار با اکثر شبکه‌های تلویزیونی مسیحی و سازمان‌ها و ارگان‌های مسیحی از فرقه‌های مختلف و علی‌الخصوص گروه کلیساهای پنتیکاستی که روایت حاکم و مسلط این شبکه‌ها بوده (البته این موضوع مجال و مقال دیگری می‌طلبد)، به‌وضوح مشخص است. بدون در نظر گرفتن مقاصد شخصی، اصولا این نوع نگاه همه جا حاضر و تأکید بر کار مشترک، نشانگر نوعی نگاه پراگماتیک یا کارکردگرایانۀ شخص توسلی است.

توسلی، کشیش دست‌گذاری‌شده در کلیسای مشایخی است که باور دارد باید دست به دست داد و با اتحاد و پذیرش متقابل و برابری، کار خدا را پیش برد. این نگاه، کاملا در نوع استدلال ایشان (علی‌الخصوص در پانزده دقیقۀ نخست مناظره) نیز ملموس است. توسلی در بیش از دو دهۀ گذشته تلاش داشته با تمام گروه‌های مسیحی پروتستان کار کند و حتی باب گفت‌وگو با کاتولیک‌ها و سایر فرق را نیز دور از نظر نگاه نداشته و معتقد به کار جمعی است. بی‌اغراق، او را می‌توان پر کارترین معلم در دو دهۀ گذشته از لحاظ تعلیم مسیحی در میان کلیسای پروتستان تلویزیونی معرفی کرد. گذشته از آن، وزن نام‌آوری توسلی، مسئولیت سنگین‌تری بر دوش او می‌گذارد که از یک سو او را واجد شرایط گفتمان‌آفرینی در جامعۀ مسیحی ایرانی می‌کند و از سوی دیگر تیغ تیز نقد را نیز بیشتر به سمت او نشانه می‌رود. این پر کاری و به اصطلاح “حضور همیشگی در همۀ عرصه‌ها و با همۀ طیف‌ها” که در دستور کار توسلی است، دلیل اصلی همین نقادی‌هاست. از این رو، توسلی چه بخواهد و چه نخواهد آماج تیر نقدها خواهد بود.

توسلی در این برهه از زندگی خدمتی خود در میان فارسی‌زبانان، با توجه به آنچه گفته شد و به دور از این که او به عنوان یک فرد، با چه پیشینه‌ای به کار خدمت وارد شده و چه چالش‌های فردی-خدمتی را از سر می‌گذراند، می‌تواند با اعتبار گذشته به تولید گفتمان دست بزند، چون این توشۀ سنگین، اعتبار به گفتمان‌آفرینی را برای شخص او فراهم می‌کند، حال چه موافق نظرات او باشیم و چه نباشیم. برای دوری جستن از ضربه به فرد و تفکر (همان‌طور که در بخش نهایی مناظره از زبان علیزاده مبنی‌بر داشتن دستور کار یا agenda مطرح شد)، قطعا هر شخصی در دنیای خدمت مسیحی، جهان‌بینی فردی خود را دارد که بدان باورمند است و اصولا همان باورها را تأیید و تبلیغ می‌کند. توسلی نیز از این قاعده مستثنی نیست. توسلی در جایگاه خدماتی خود با کشیشان زن، کشیشان مرد یا زن را به خدمت شبانی تأیید و دست‌گذاری می‌کند. بر این امر بالذات ایرادی وارد نیست. این نظر و باور شخصی اوست. توسلی در جامعۀ ایرانی مسیحی آینده تصمیم دارد زنان را در جایگاه شبان کلیساهای فارسی‌زبان ببیند؛ حتی اگر این به مذاق طیف مقابل از جمله علیزاده خوش نیاید. البته این در حالی است که توسلی معتقد است از جایگاه نظر “اقلیت” درصدد تأیید بحث خدمت زنان در کلیسای ایرانی است. دست کم همیاران و همکاران اکثر قریب به اتفاق توسلی از طیف کاریزماتیک مشکلی با مبحث دست‌گذاری زنان ندارند. در حقیقت، گفتمان مسلط تعلیمی به جامعۀ فارسی‌زبان کاملا در گفتار و عمل با نظر اقلیتی توسلی هم‌راستاست. از این جهت، کاربرد این صفت در مناظرۀ توسلی – علیزاده صرفا از نگاه مخاطبان بالقوۀ مخالف رسانۀ علیزاده (مکاشفه) ممکن است نگاه اقلیتی باشد.

تحلیلی فرامتنی از مناظرۀ توسلی و علیزاده در باب خدمت زنان در کلیسا

در طرف مقابل، علیزاده خدمت مکاشفۀ خود را در طیف باورمندان کلیسای اصلاح‌گران یا به انگلیسی “ریفورمد” می‌بیند و پایبند به اصول حاکم به اصلاحات و سنت اصلاح‌گران است. این طیف جوان‌تر از توسلی، در کار تعلیم و نشر در سال‌های اخیر مشغول بوده و برای خود جایگاه و نقش گفتمانی مقابل را دارد که با یک ‌صدای گفتمانی واحد در مقایسه با شبکه‌های تلویزیونی پراکندۀ تعلیم، ساختار یکنواخت‌تر و هم‌سوتر تعلیمی را پیش می‌برد. علیزاده نیز پر کار است و در جست‌وجوی به کرسی نشاندن باورهای اساسی سنت کلیسای متبوع خود. او نیز با مجموعۀ دروس، کتاب‌ها و مقالات سعی در پیشبرد نظریات طیفی است که تلاش می‌کند با تکیه به کتاب مقدس از اصول ایمانی خود دفاع کند و آن را برای مخاطب به عنوان یک الگو یا روایت موازی با طیف توسلی ارائه کند.

در تحلیل کیستی شاید بتوان به چند نتیجه‌گیری کاربردی دست کم برای کلیسای مهاجر و غربت‌نشین فارسی‌زبان دست یافت. نخست آن که، طیف توسلی با قدمت و قدرت و وزن گذشته و امکانات امروز با یک روایت موازی روبه‌روست که حاکمیت مطلق طیف مقابل را به چالش می‌کشد. طیف توسلی، با اینکه توسلی اصولا مقید به تمام باورهای کاریزماتیک حاکم در شبکه‌های تلویزیونی نیست، امروز نه با چالش پارادایم موازی، بلکه با چالش به نقد کشیده شدن گفتمان مسلط (چند دهۀ اخیر) مواجه است که به دنبال موشکافی گفته‌های دو دهۀ گذشته و روایت‌سازی موجود (بدون تحلیل صواب و ناصواب بودن تعالیم) است. در مناظره هم مشاهده می‌کنیم که در بخش چالش دو طرفه، علیزاده سعی در استناد بیشتر به آیات، دوری جستن از الفاظ فمینیستی (به اصطلاح دنیوی) است. این امر نشانگر این است که گروهی دست کم در فضای بیرون از کلیسای داخل کشور (که لزوما نه عامل، بلکه ناظر) به تماشای روایت‌های موازی نشسته‌اند و از میان دو طیف با سبک و سنگین کردن استدلالات، در آینده به شکل بیرونی و ملموس دست به انتخاب خواهد زد. این انتخاب ممکن است بین این دو طیف یا فرای این دو طیف باشد و پیچیدگی‌ها و عوامل دیگری در این انتخاب مؤثر خواهند بود.


ثانیا، به نظر می‌رسد که کلیسای غربت‌نشین یا مهاجر یا حتی به تعبیری کلیسای پناهنده، به نوعی درصدد مشخص کردن هویت‌های فرقه‌ای و مرزبندی پیش‌فرض‌های اعتقادی و باورهای اساسی است. شاید به چشم دیده نشود و ملموس نباشد، ولی بسیار خام‌دستانه است که نگوییم گروه‌های کاتولیکی و یا فرق دیگر پروتستان از مورمون‌ها گرفته تا شاهدان یهوه (پر کارترین گروه‌های موجود خارج از کشور) در کنار، روایت‌های موازی دیگر را برای آیندۀ کلیسای داخل کشور در سر نداشته باشند و در حالت ایستا بنشینند. امروز همه، چه دو طیف مناظره و دیگران درصدد به کرسی نشاندن تفکرات زیستی – وجودی (اگزیستانتیالیستی) خود هستند. توسلی با حضور پر رنگ در همۀ رسانه‌ها، و علیزاده با ایجاد رسانۀ مکاشفه با ایجاد یک روایت موازی اعلام وجود می‌کند. به همین دلیل در خود مناظره نیز طرفین به شخص توسلی و علیزاده نقد وارد نمی‌کردند، بلکه به طیف مقابل. اما کاملا مبرهن است که دیگر، طیف توسلی یا روایت حاکم چند هویتی که بر اتحاد فرقه‌ها تأکید می‌کردند، نه در دنیای مسیحیت مهاجر و قطعا در دنیای داخل کشور، طیف گفتمان‌ساز حاکم نیست. این طیف به‌دلیل منابع مالی و تعدد معلمین، دارای قدرت گفتمانی بالاتری است ولی لزوما یگانه گفتمان‌ساز موجود نیست و در نهایت ناگزیر است مرزبندی‌های فرقه‌ای را برای ایران آینده اعمال کند. زمان، نتایج مرزبندی را مشخص خواهد کرد و ما از آثار و تبعات مثبت یا منفی آن در آینده آگاه خواهیم شد.

تحلیلی فرامتنی از مناظرۀ توسلی و علیزاده در باب خدمت زنان در کلیسا

در تحلیل نهایی در باب اصل کیستی، دور از انتظار نیست که در آینده با شرایط متفاوت، چه از لحاظ بلوغ کلیسای در حال رشد ایرانی، چه با ظهور طیف‌های جدیدتر و افراد جدید، شاهد حرف‌های تازه و گفتمان‌سازی‌های جدید خواهیم بود. به همین دلیل، در هر تحلیلی نوع بیان و چگونگی بیان (گفتمان) به شخص برمی‌گردد. این که این فرد از کجا آمده و چه مسیر و حرکتی در طول جریان آموزه‌ای داشته و به کدام سمت می‌رود. هر طیفی و فردی، فرای آنچه که می‌گوید و تبلیغ می‌کند، چه بخواهد در بوتۀ آزمایش قرار می‌گیرد. فرای آنچه گفته می‌شود، گوینده و انتقال‌دهندۀ هر آموزه و پیامی، فرد نیز مهم است و به گفتمان اعتبار می‌بخشد و یا اینکه آن را از اعتبار ساقط می‌کند.

در بخش بعدی به اصل چیستی و موضوع بحث خواهیم پرداخت.


برگرفته از خدمت نداگر

بازنشر در خدمات مکاشفه

بخش دوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا